cold Mafia P
cold Mafia (P11)
یه هفته بعد :
از زبان ا.ت :
از حموم اومدم موهامو خشک کردم کوک اومد داخل گفت میریم خرید.
چند مین بعد :
رفتم پایین دیدم جونگ کوک دیدم جذاب شده بود نمیتونستم دست از زل زدن بردارم همیشه احساس میکنم حسی بهش پیدا کردم
کوک : زل زدنت تموم نشد*پوزخند*
ا.ت : چی چی میگی تو من اصلا بهت زل نزدم
کوک : *پوزخند* معلومه پاشو بریم
ا.ت* سوار ماشین شدیم بادیگارد داشت رانندگی میکرد کوک دستش گذاشت رو رون پام که توجهم جلب شد، تقلا کردم گفتم...
ا.ت : چیکار میکنی
کوک : *فقط زل میزنه*
تا رسیدن پیاده شدن رفتن لباس بخرن کوک لباسارو انتخاب میکرد میداد ا.ت پرو کنه بعضیاشون نمیپسنده بعضیاشون میپسنده یه لباس مشکی بود که باز بود اونو پوشید
کوک : نوچ، ولی حق داری اینو برا من بپوشی
رفتن لوازم آرایشی که یکی از معروفترین برند هارو گرفت تا رسیدن عمارت کوک گفت...
کوک : فردا به مهمونی تهیونگ دعوتیم همون که زحمات پانسمان کرد
ا.ت : باشه
کوک : وایسا
ا.ت : *برمیگرده*چیزی شده
کوک : یه چیزی رو موهات *نزدیکش میشه*
اون چیزی رو موهاشه برمیداره ولی نفس های گرم کوک بهش میخورد کاری کرد ا.ت بلرزه
کوک : *پوزخند*
ا.ت : من میرم
ویو شب :
از زبان ا.ت :
امشب تو مهمونی به اسم تهیونگ دعوتیم ولی مگه اون دکتر نیست یعنی اونم مثل جونگ کوک مافیا هست( تهیونگ درست مافیا هست ولی دکتر شخصی جونگکوک هست)یه لباس سفید پوشیدم (اسلاید بعد) میکاپ غلیظ کردم رفتم پایین کوک دیدم سرش تو موبایل بود.
ا.ت : اهم اهم
کوک : *سرش برگردون*
ا.ت* دیدم چهرش عصبانی بود
ا.ت : باشه میرم عوض میکنم
کوک : وایسا نمیخواد عوض کنی ولی قانون هارو میدونی دیگه نباید ازم دور بشی به تهیونگ هم دست نمیدی و نزدیکش نمیشی با کسی گرم نمیگیری فهمیدی؟
ا.ت : ب.بله فهمیدم
کوک : بریم
فلش بک تو مهمونی :
از زبان ا.ت : رسیدیم مهمونی با تهیونگ روبه رو شدیم
تهیونگ : جونگکوک سلام خوش اومدی
جونگکوک : خیلی ممنون
تهیونگ : سلام خانم ا.ت*دست بلند کرد*
ا.ت : *به کوک زل میزنه*عا سلام
جونگکوک : بهتره بشینیم بیبی
ذهن تهیونگ : بیبی؟ نگو که اههه
منو جونگکوک یه جا نشستیم همه نگاهشون به ما بود دونفر اومدن کنارمون یه دختر بود لباسش در حدی باز بود همش به کوک نگاه میکرد سعی میکرد نزدیکش بشه...ادامهداره
یه هفته بعد :
از زبان ا.ت :
از حموم اومدم موهامو خشک کردم کوک اومد داخل گفت میریم خرید.
چند مین بعد :
رفتم پایین دیدم جونگ کوک دیدم جذاب شده بود نمیتونستم دست از زل زدن بردارم همیشه احساس میکنم حسی بهش پیدا کردم
کوک : زل زدنت تموم نشد*پوزخند*
ا.ت : چی چی میگی تو من اصلا بهت زل نزدم
کوک : *پوزخند* معلومه پاشو بریم
ا.ت* سوار ماشین شدیم بادیگارد داشت رانندگی میکرد کوک دستش گذاشت رو رون پام که توجهم جلب شد، تقلا کردم گفتم...
ا.ت : چیکار میکنی
کوک : *فقط زل میزنه*
تا رسیدن پیاده شدن رفتن لباس بخرن کوک لباسارو انتخاب میکرد میداد ا.ت پرو کنه بعضیاشون نمیپسنده بعضیاشون میپسنده یه لباس مشکی بود که باز بود اونو پوشید
کوک : نوچ، ولی حق داری اینو برا من بپوشی
رفتن لوازم آرایشی که یکی از معروفترین برند هارو گرفت تا رسیدن عمارت کوک گفت...
کوک : فردا به مهمونی تهیونگ دعوتیم همون که زحمات پانسمان کرد
ا.ت : باشه
کوک : وایسا
ا.ت : *برمیگرده*چیزی شده
کوک : یه چیزی رو موهات *نزدیکش میشه*
اون چیزی رو موهاشه برمیداره ولی نفس های گرم کوک بهش میخورد کاری کرد ا.ت بلرزه
کوک : *پوزخند*
ا.ت : من میرم
ویو شب :
از زبان ا.ت :
امشب تو مهمونی به اسم تهیونگ دعوتیم ولی مگه اون دکتر نیست یعنی اونم مثل جونگ کوک مافیا هست( تهیونگ درست مافیا هست ولی دکتر شخصی جونگکوک هست)یه لباس سفید پوشیدم (اسلاید بعد) میکاپ غلیظ کردم رفتم پایین کوک دیدم سرش تو موبایل بود.
ا.ت : اهم اهم
کوک : *سرش برگردون*
ا.ت* دیدم چهرش عصبانی بود
ا.ت : باشه میرم عوض میکنم
کوک : وایسا نمیخواد عوض کنی ولی قانون هارو میدونی دیگه نباید ازم دور بشی به تهیونگ هم دست نمیدی و نزدیکش نمیشی با کسی گرم نمیگیری فهمیدی؟
ا.ت : ب.بله فهمیدم
کوک : بریم
فلش بک تو مهمونی :
از زبان ا.ت : رسیدیم مهمونی با تهیونگ روبه رو شدیم
تهیونگ : جونگکوک سلام خوش اومدی
جونگکوک : خیلی ممنون
تهیونگ : سلام خانم ا.ت*دست بلند کرد*
ا.ت : *به کوک زل میزنه*عا سلام
جونگکوک : بهتره بشینیم بیبی
ذهن تهیونگ : بیبی؟ نگو که اههه
منو جونگکوک یه جا نشستیم همه نگاهشون به ما بود دونفر اومدن کنارمون یه دختر بود لباسش در حدی باز بود همش به کوک نگاه میکرد سعی میکرد نزدیکش بشه...ادامهداره
- ۲۶.۳k
- ۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط