کنارم نشسته بود و به تلوزیون چشم دوخته بود واییییییییییی
کنارم نشسته بود و به تلوزیون چشم دوخته بود واییییییییییی خیلی کیوته👑❤️مغزم پر از سوال بود که میخواستم بپرسم ولی میترسیدم 👒جرئت به خرج دادم و گفتم/
+چرا منو آوردی اینجا
_......
+هوی با توام 😠
_.....
+مگه کری😡
_.....
+با توام🤬
واقعا 🤯هیچ واکنشی نشون نمیداد 😤تنها واکنشی که نشون داد یه لبخند بود🐰رفتم نشستم رو پاش باتعجب نگاهم کرد و
_چیکار میکنی؟
+نوچ
_گفتم پاشو
+....
(میخواستی اذیتش کنی برای همین چیزی نگفتی)
دستات رو دور گردنش حلقه کرده بودی
_بلند نمیشی نه
+.... با خنده
_فقط بودن عاقبت خوبی نخواهی داشت
با بزرگ شدن چیزی زیرت زود بلند شدی و زود دویدی رفتی تو اتاق چون میترسید اون اتفاق برات بیفته
رفتی توی یکی از کمد های داخل اتاق قائم شدی صدای پاش که داشت از پله ها میومد بالا رو شنیدی در اتاق باز شد و آمد داخل
_فسقلی😏
+......😥😨
_کجا قائم شدی
اول زیر تخت و رو نگاه کرد بعد بالکن داشت میرفت بیرون که...
کات
+چرا منو آوردی اینجا
_......
+هوی با توام 😠
_.....
+مگه کری😡
_.....
+با توام🤬
واقعا 🤯هیچ واکنشی نشون نمیداد 😤تنها واکنشی که نشون داد یه لبخند بود🐰رفتم نشستم رو پاش باتعجب نگاهم کرد و
_چیکار میکنی؟
+نوچ
_گفتم پاشو
+....
(میخواستی اذیتش کنی برای همین چیزی نگفتی)
دستات رو دور گردنش حلقه کرده بودی
_بلند نمیشی نه
+.... با خنده
_فقط بودن عاقبت خوبی نخواهی داشت
با بزرگ شدن چیزی زیرت زود بلند شدی و زود دویدی رفتی تو اتاق چون میترسید اون اتفاق برات بیفته
رفتی توی یکی از کمد های داخل اتاق قائم شدی صدای پاش که داشت از پله ها میومد بالا رو شنیدی در اتاق باز شد و آمد داخل
_فسقلی😏
+......😥😨
_کجا قائم شدی
اول زیر تخت و رو نگاه کرد بعد بالکن داشت میرفت بیرون که...
کات
۱۵.۷k
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.