عشق گمشده
عشق گمشده
p3
ویو ا.ت
رفتم کلی خرید کردم خسته شدم رفتم خونه شام خوردم و خوابیدم
ویو صبح
بیدار شدم رفتم WCکارای لازم و انجام دادم رفتم پایین صبحونه بخورم
ا.ت : سلام اجوما صبح بخیر
اجوما: سلام دخترم صبح توام بخیر
اجوما : بیا بشین صبحونه بخور
ا.ت : چشم
رفتم صبحونه بخورم
ویو تهیونگ
بیدار شدم رفتم WC کارای لازم و انجام دادم
رفتم پایین دیدم همه ی اعضا هستن
تهیونگ : سلام صبح بخیر
اعضا ک تازه متوجه حضورم شدن برگشتن طرفم گفتن
اعضا : سلام صبح توام بخیر
اجوما : سلام پسرم
اجوما : پسرا بیاین صبحونه بخورین
اعضا : چشم
سر میز صبحونه نشسته بودیم داشتیم صبحونه میخوردیم ک جونگ کوک گفت
جونگ کوک: امروز مهمونی
تهیونگ : آهوم
جیمین: بهتره بعد صبحونه بریم کارامون رو بکنیم ک تا ظهر تموم شه
تهیونگ: اره من کلی کار دارم
صبحونه خوردم از رو میز پاشدم
تهیونگ : من سیر شدم میرم ب کارام میرسم
اجوما : پسرم چیزی نخوردی ک
تهیونگ : زیاد میل ندارم
اجوما : پاشه پسرم گشنت شد بهم بگو واست غذا بیارم
تهیونگ: چشم اجوما
رفتم تو اتاق کارم چندتا پرونده بررسی کردم بعد رفتم پایین تهیونگ : من میرم شرکت
اجوما : باشه پسرم مراقب باش
سوار ماشین شدم رسیدم رفتم داخل
تهیونگ : سلام
اعضا : سلام
تهیونگ : محموله ها چیشد
جونگ کوک : با موفقیت جا به جا شد
تهیونگ : خوبه
رفتم چند تا کار دیگه داشتم انجام دادم ساعت رو دیدم شده بود 2:25 رفتم سمت ماشینم حرکت کردم به سمت عمارت
(حمایت یادت نره کیتن)
&آشا&
p3
ویو ا.ت
رفتم کلی خرید کردم خسته شدم رفتم خونه شام خوردم و خوابیدم
ویو صبح
بیدار شدم رفتم WCکارای لازم و انجام دادم رفتم پایین صبحونه بخورم
ا.ت : سلام اجوما صبح بخیر
اجوما: سلام دخترم صبح توام بخیر
اجوما : بیا بشین صبحونه بخور
ا.ت : چشم
رفتم صبحونه بخورم
ویو تهیونگ
بیدار شدم رفتم WC کارای لازم و انجام دادم
رفتم پایین دیدم همه ی اعضا هستن
تهیونگ : سلام صبح بخیر
اعضا ک تازه متوجه حضورم شدن برگشتن طرفم گفتن
اعضا : سلام صبح توام بخیر
اجوما : سلام پسرم
اجوما : پسرا بیاین صبحونه بخورین
اعضا : چشم
سر میز صبحونه نشسته بودیم داشتیم صبحونه میخوردیم ک جونگ کوک گفت
جونگ کوک: امروز مهمونی
تهیونگ : آهوم
جیمین: بهتره بعد صبحونه بریم کارامون رو بکنیم ک تا ظهر تموم شه
تهیونگ: اره من کلی کار دارم
صبحونه خوردم از رو میز پاشدم
تهیونگ : من سیر شدم میرم ب کارام میرسم
اجوما : پسرم چیزی نخوردی ک
تهیونگ : زیاد میل ندارم
اجوما : پاشه پسرم گشنت شد بهم بگو واست غذا بیارم
تهیونگ: چشم اجوما
رفتم تو اتاق کارم چندتا پرونده بررسی کردم بعد رفتم پایین تهیونگ : من میرم شرکت
اجوما : باشه پسرم مراقب باش
سوار ماشین شدم رسیدم رفتم داخل
تهیونگ : سلام
اعضا : سلام
تهیونگ : محموله ها چیشد
جونگ کوک : با موفقیت جا به جا شد
تهیونگ : خوبه
رفتم چند تا کار دیگه داشتم انجام دادم ساعت رو دیدم شده بود 2:25 رفتم سمت ماشینم حرکت کردم به سمت عمارت
(حمایت یادت نره کیتن)
&آشا&
- ۱۲.۸k
- ۰۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط