/
3
《 امتحان زندگی 》
《 امتحان زندگی 》
فصل 2) p⁶⁹
[ اسلاید 2 آشپزخونه ]
تهیونگ : خوب چی باید بردارم
ا،ت : به نظر خورشت توفو درست کنیم خوبه ببین گوش گوساله و کیمچی توی یخچال هست
تهیونگ : اره هست
ا،ت یکی یکی مواد لازم برای درست کردن توفو رو به تهیونگ میگفت اون اون طبق گفته ا،ت مواد لازم رو از یخچال بیرون آورد و روی میز گذاشت
تهیونگ : خوب خانم سر آشپز دیگه چیکار کنم
ا،ت : اول اون پیش بند رو ببند من این گوشتارو خورد میکنم تو هم پياز هارو خورد کن
تهیونگ : باشه
.......
ا،ت درحال خورد کردن گوشت های بود و تهیونگ پشت بهش روبه اپن ایستاد بود و با غر غر پياز هارو خورد میکرد
تهیونگ : اوفف خانم هان ببین من مجبور به چه کارای میکنی
ا،ت به خنده ریزی به غر غر های تهیونگ کرد که این از چشم تهیونگ دور نموند و به سمته ا،ت برگشت
تهیونگ : به نظرت خیلی خنداره خورد کردن این پیاز ها مسخره ترين کاری که توی عمرم کردم
ا،ت : میشه انقدر غر نزنی این گوشتارو با کیمچی تفت بده تا رنگشون تعقیر کنه
................
تهیونگ : فکر کنم این گوشتا سوختن
ا،ت : نه نسوخته وای نه اينو چرا الان بهش اضافه کردی گفتم بعد از اضافه کردن ادویه ها توش آب بریز
تهیونگ درحالی که گوشت هارو هم میزد روبه ا،ت کرد
تهیونگ : گفتم من بلد نیستم
ا،ت دست روی میز گذاشت و بلند شد و دست رو اپن گذاشت و به اپن تکیه داد
ا،ت : نه الانم اشکالی نداره
قاشق رو از دست تهیونگ گرفت
ا،ت : من بقیه اش رو انجام میدم
تهیونگ : مگه میتونی روی پات وایستی
ا،ت : آره میتونم تو برو بشین
تهیونگ روی صندلی نشست و آرنجش رو روی میز گذاشت و دست زير چونه اش گذاشت و به ا،ت که مشغول آشپزی بود نگاه میکرد
ا،ت از نگاه سنگین تهیونگ معذب شد
و تهیونگ متوجه این شد و نگاهش رو از ا،ت گرفت و گوشیش رو از جیبش بیرون آورد و مشغول گوشیش شد
...................
ا،ت دستش رو تکیه گاه سرش کرد بود و به گوشه نامعلومی خیره بود
هیچ خبر از مادرش و دوهی نداشت
اون شبی که تصادف کرده بود گوشی اش رو گم کرد با اینکه مادرش حتا اجازه توضیح بهش نداد اما با این حال نگرانش بود
تهیونگ که دوباره متوجه درگیر فکری اون دختر شده بود تصمیم ازش بپرسه طبق عادش لباش با زبونش خیس کرد که
ا،ت از روی میز بلند شد و یه سمته غذا اش که روی گاز بود رفت
و درش رو باز کرد که بوی خوبی توی آشپزخونه پیچید تهیونگ گوشیش توی جیبش گذاشت و به سمتش رفت
تهیونگ : چه بوی خوبی میده واقعا گشنمه
ا،ت : انگار دیگه امادست میتونیم میزو بچینیم.......
اسلاید 3 غذایی که درست کردن
فصل 2) p⁶⁹
[ اسلاید 2 آشپزخونه ]
تهیونگ : خوب چی باید بردارم
ا،ت : به نظر خورشت توفو درست کنیم خوبه ببین گوش گوساله و کیمچی توی یخچال هست
تهیونگ : اره هست
ا،ت یکی یکی مواد لازم برای درست کردن توفو رو به تهیونگ میگفت اون اون طبق گفته ا،ت مواد لازم رو از یخچال بیرون آورد و روی میز گذاشت
تهیونگ : خوب خانم سر آشپز دیگه چیکار کنم
ا،ت : اول اون پیش بند رو ببند من این گوشتارو خورد میکنم تو هم پياز هارو خورد کن
تهیونگ : باشه
.......
ا،ت درحال خورد کردن گوشت های بود و تهیونگ پشت بهش روبه اپن ایستاد بود و با غر غر پياز هارو خورد میکرد
تهیونگ : اوفف خانم هان ببین من مجبور به چه کارای میکنی
ا،ت به خنده ریزی به غر غر های تهیونگ کرد که این از چشم تهیونگ دور نموند و به سمته ا،ت برگشت
تهیونگ : به نظرت خیلی خنداره خورد کردن این پیاز ها مسخره ترين کاری که توی عمرم کردم
ا،ت : میشه انقدر غر نزنی این گوشتارو با کیمچی تفت بده تا رنگشون تعقیر کنه
................
تهیونگ : فکر کنم این گوشتا سوختن
ا،ت : نه نسوخته وای نه اينو چرا الان بهش اضافه کردی گفتم بعد از اضافه کردن ادویه ها توش آب بریز
تهیونگ درحالی که گوشت هارو هم میزد روبه ا،ت کرد
تهیونگ : گفتم من بلد نیستم
ا،ت دست روی میز گذاشت و بلند شد و دست رو اپن گذاشت و به اپن تکیه داد
ا،ت : نه الانم اشکالی نداره
قاشق رو از دست تهیونگ گرفت
ا،ت : من بقیه اش رو انجام میدم
تهیونگ : مگه میتونی روی پات وایستی
ا،ت : آره میتونم تو برو بشین
تهیونگ روی صندلی نشست و آرنجش رو روی میز گذاشت و دست زير چونه اش گذاشت و به ا،ت که مشغول آشپزی بود نگاه میکرد
ا،ت از نگاه سنگین تهیونگ معذب شد
و تهیونگ متوجه این شد و نگاهش رو از ا،ت گرفت و گوشیش رو از جیبش بیرون آورد و مشغول گوشیش شد
...................
ا،ت دستش رو تکیه گاه سرش کرد بود و به گوشه نامعلومی خیره بود
هیچ خبر از مادرش و دوهی نداشت
اون شبی که تصادف کرده بود گوشی اش رو گم کرد با اینکه مادرش حتا اجازه توضیح بهش نداد اما با این حال نگرانش بود
تهیونگ که دوباره متوجه درگیر فکری اون دختر شده بود تصمیم ازش بپرسه طبق عادش لباش با زبونش خیس کرد که
ا،ت از روی میز بلند شد و یه سمته غذا اش که روی گاز بود رفت
و درش رو باز کرد که بوی خوبی توی آشپزخونه پیچید تهیونگ گوشیش توی جیبش گذاشت و به سمتش رفت
تهیونگ : چه بوی خوبی میده واقعا گشنمه
ا،ت : انگار دیگه امادست میتونیم میزو بچینیم.......
اسلاید 3 غذایی که درست کردن
۷.۸k
۲۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.