پارت ۱۳ فصل ۲:
پارت ۱۳ فصل ۲:
جک:تا زمانی که لارا پیدا نشه من کنارت میمونم
جونگ کوک:ممنونم
جک:من از تو ممنونم که با این همه کاری که باهات کردم
................................................................................
جونگ کوک بعد از اینکه از توی اون انبار بیرون اومد جک رو هم با خودش برد خونش چون جک بهش قول داده بود تا زمانی که لارا پیدا نشه نمیره
جونگ کوک:خب الان باید آدرس عمارت لی یونگ رو پیدا کنیم
جک :من میدونم کجاس خونش
جونگ کوک:جدی؟
جک:آره
جونگ کوک:خب پس میتونیم بریم
جونگ کوک:کانگ دا
کانگ دا:بله ارباب
جونگ کوک:افرادو آماده کن عصر حرکت میکنیم
کانگ دا :چشم
جک:جونگ کوک واقعا میخوای انقدر زود دست بکار بشی؟
جونگ کوک:آره
جونگ کوک انقدر خوشحال بود که نمیدونست چی کار داره میکنه
تلفن رو برداشت و به تهیونگ زنگ زد
«مکالمه»
تهیونگ:سلام جونگ کوک
جونگ کوک:هیونگ میتونی بیای پیش من؟«خوشحال»
تهیونگ:چی شده؟
جونگ کوک:حالا تو بیااا
تهیونگ:باشه اومدم
بعد از چند دقیقه تهیونگ رسید و در زد
خدمتکار در رو باز کرد
خدمتکار:سلام آقا«تعظیم»
تهیونگ:سلام....
تهیونگ:جونگ کوک کجایی؟؟؟
جونگ کوک:اینجام «داد»
تهیونگ:اومدم
تهیونگ:سلا..
حرفش با حرکت جونگ کوک قطع شد
جونگ کوک محکم بغلش کرده بود
تهیونگ:جونگ کوک چی شده؟؟
جونگ کوک:هیونگ..پیداش کردم«اشک شوق،خنده»
تهیونگ:کیو؟؟
جونگ کوک:لارا رووو«اشک شوق»
تهیونگ:چییییییییییی«دد»
جونگ کوک:واااا چتههه؟؟؟؟؟
تهیونگ:جدی داری میگی الان؟؟؟
جونگ کوک:آره جدی دارم میگم
تهیونگ:واییییی باورم نمیشهههههه«خوشحال»
جونگ کوک:عصر داریم حمله میکنیم تو هم میای؟
تهیونگ:مگه میشه نیام؟؟
جونگ کوک:اوکی مرسی
تهیونگ:بزار من برم خونه باید این خبرو به نیلا بدم
جونگ کوک:آره آره برو
.......................................................................................
تهیونگ:نیلا عزیزم کجایی؟؟
نیلا:اینجام«صدای گرفته»
تهیونگ:هی هی گریه نکننن یه خبر دارم برات
نیلا:چی شده؟؟؟
تهیونگ:حدس بزن
نیلا:عههههه بگو دیگهههههههه
تهیونگ:لارا...
نیلا:لارا چی تهیونگ بگو دیگه جون به لبم کردییییی
تهیونگ:لارا پیدا شد
نیلا:چییییییییییییییییییییییییییییی«شکه»
تهیونگ:عصر داریم حمله میکنیم بیاریمش
نیلا:باورم نمیشه...باورم نمیشههههههههه«اشک شوق..خوشحال»
تهیونگ:بیا اینجا«دستاشو باز کرد»
نیلا رفت و تهیونگ رو محکم بغل کرد
..........................................................................
«عصر»
جونگ کوک آماده شده بود
خیلی خوشحال بود و امیدوار
قلبش بدجور میزد
عطر تلخش رو زد و انگشتر هاش رو دستش کرد
تمام دستاش انگشتر بود
آماده شدن و سوار ماشین شدن و حرکت کردن
.................................
#جونگ کوک
#jung-kook
#کی پاپ
#k_pop
#بی تی اس
#فیک
جک:تا زمانی که لارا پیدا نشه من کنارت میمونم
جونگ کوک:ممنونم
جک:من از تو ممنونم که با این همه کاری که باهات کردم
................................................................................
جونگ کوک بعد از اینکه از توی اون انبار بیرون اومد جک رو هم با خودش برد خونش چون جک بهش قول داده بود تا زمانی که لارا پیدا نشه نمیره
جونگ کوک:خب الان باید آدرس عمارت لی یونگ رو پیدا کنیم
جک :من میدونم کجاس خونش
جونگ کوک:جدی؟
جک:آره
جونگ کوک:خب پس میتونیم بریم
جونگ کوک:کانگ دا
کانگ دا:بله ارباب
جونگ کوک:افرادو آماده کن عصر حرکت میکنیم
کانگ دا :چشم
جک:جونگ کوک واقعا میخوای انقدر زود دست بکار بشی؟
جونگ کوک:آره
جونگ کوک انقدر خوشحال بود که نمیدونست چی کار داره میکنه
تلفن رو برداشت و به تهیونگ زنگ زد
«مکالمه»
تهیونگ:سلام جونگ کوک
جونگ کوک:هیونگ میتونی بیای پیش من؟«خوشحال»
تهیونگ:چی شده؟
جونگ کوک:حالا تو بیااا
تهیونگ:باشه اومدم
بعد از چند دقیقه تهیونگ رسید و در زد
خدمتکار در رو باز کرد
خدمتکار:سلام آقا«تعظیم»
تهیونگ:سلام....
تهیونگ:جونگ کوک کجایی؟؟؟
جونگ کوک:اینجام «داد»
تهیونگ:اومدم
تهیونگ:سلا..
حرفش با حرکت جونگ کوک قطع شد
جونگ کوک محکم بغلش کرده بود
تهیونگ:جونگ کوک چی شده؟؟
جونگ کوک:هیونگ..پیداش کردم«اشک شوق،خنده»
تهیونگ:کیو؟؟
جونگ کوک:لارا رووو«اشک شوق»
تهیونگ:چییییییییییی«دد»
جونگ کوک:واااا چتههه؟؟؟؟؟
تهیونگ:جدی داری میگی الان؟؟؟
جونگ کوک:آره جدی دارم میگم
تهیونگ:واییییی باورم نمیشهههههه«خوشحال»
جونگ کوک:عصر داریم حمله میکنیم تو هم میای؟
تهیونگ:مگه میشه نیام؟؟
جونگ کوک:اوکی مرسی
تهیونگ:بزار من برم خونه باید این خبرو به نیلا بدم
جونگ کوک:آره آره برو
.......................................................................................
تهیونگ:نیلا عزیزم کجایی؟؟
نیلا:اینجام«صدای گرفته»
تهیونگ:هی هی گریه نکننن یه خبر دارم برات
نیلا:چی شده؟؟؟
تهیونگ:حدس بزن
نیلا:عههههه بگو دیگهههههههه
تهیونگ:لارا...
نیلا:لارا چی تهیونگ بگو دیگه جون به لبم کردییییی
تهیونگ:لارا پیدا شد
نیلا:چییییییییییییییییییییییییییییی«شکه»
تهیونگ:عصر داریم حمله میکنیم بیاریمش
نیلا:باورم نمیشه...باورم نمیشههههههههه«اشک شوق..خوشحال»
تهیونگ:بیا اینجا«دستاشو باز کرد»
نیلا رفت و تهیونگ رو محکم بغل کرد
..........................................................................
«عصر»
جونگ کوک آماده شده بود
خیلی خوشحال بود و امیدوار
قلبش بدجور میزد
عطر تلخش رو زد و انگشتر هاش رو دستش کرد
تمام دستاش انگشتر بود
آماده شدن و سوار ماشین شدن و حرکت کردن
.................................
#جونگ کوک
#jung-kook
#کی پاپ
#k_pop
#بی تی اس
#فیک
۷.۲k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.