سکوت مطلق

𝑝𝑎𝑟𝑡1
سکوت مطلق
....

ویو راوی:

گوشه ی اتاقش نشسته بود و پاهاش رو جمع کرده بود و دونه های اشک از چشماش بیرون می‌ریخت.
به خاطر چی؟ به خاطر مخالف بودن پدرش به خاطر کتک خوردن و زجر کشیدن.
اون تنها رویایی که داشت نقاش شدن بود .
ولی پدرش با این موضوع کاملا مخالف بود ولی اون نمیتونست از رویاش دست برداره و برای همین با پدرش همش جنگ و دعوا داشت ، اما امروز آخرین روزی بود که دیگه امیدی به آینده نداشت.
حتی اونا هیچ مال و سروتی نداشتن که بتونن یه چیزی بخرن تا بخورن البته اگر مینهوان قمار باز نبود هیچکدوم از این اتفاقا نمیوفته


مینهوان(همون پدر می هو)

مینهوان: هی توله سگ بیا یه چیز کوفت کن

می هو: چند بار بهت بگم سیرم(داد و گریه)

مینهوان: به درک بزار از گشنگی بمیری

می هو: اشغال قمار باز(زیر لب)

(ساعت ۱۲ شب)

ویو می هو:

هیچ سر و صدایی از توی اتاق پذیرایی نمیومد روده کوچیکم از شدت گشنگی داشت روده بزرگم رو می‌خورد برای همین بلند شدم و بی سر و صدا رفتم توی اشپز خونه و در یخچال رو باز کردم و نودل یخ زده که معلوم نبود ماله چند روز پیش بود رو گرفتم و خوردم.

و....

گایز شارژ گوشیم ۲ درصده
هروقت شارژ شد پارت بعدی رو میزارم:)
دیدگاه ها (۱)

𝑝𝑎𝑟𝑡۲که دیدم اون این شامپانزه داره نگاهم میکنه می هو: چته؟ آ...

وقتی تو دعوا میگی ازت متنفرمنامجون: یعنی تمام این مدت بهم در...

𝑁𝐴𝑀𝐸: سکوت مطلق𝑔𝑒𝑛𝑟𝑒: مدرسه ای𝑀𝑎𝑖𝑛 𝑐ℎ𝑎𝑟𝑎𝑐𝑡𝑒𝑟𝑠: جیهوپ، می هو𝑆...

𝑝𝑎𝑟𝑡۳(پارت اخر)زندگی نابود شده ......دید که فرشته ی زندگیش ر...

چند پارتی 🖤🤍دیدم یه مادر پدر دارن با مدیر دعوا میکنم فهمیدم ...

پارت ۱۰آلیا. خب عکس ها آماده شددینا. اوکی بده به من اوم خیلی...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط