پارت 34
#پارت_34
بلاخره بعد دوساعت جیغ جیغ کردن فیلم تموم شد یه نعس راحت کشدمو با حرص به ارتام توپیدم ...
- دست شما درد نکنه ( بعدم پاشدم و داشتم میفرفتم سمت اتاقم )
+ بابا خب خودت گفتی نمیترسی
- ول کن تورو قرآن
رفتم توی اتاقمو درو پشت سرم کوبیدم که صدای بلندی ایجاد کرد ، اومدم بخوابم که هر چی توی فیلم دیده بودم اومد جلوی چشمم پتو رو کشیدم روی سرم اما اوضاع خیت تر از این حرفا بود ، بدو بدو در اتاقو باز کردمو رفتم پشت در اتاق ارتامو تن تن درو کوبیدم ...
- آرتام اورو خدا باز کن ، بدو تورو خدا ، آرتاممم ( هول درو باز کرد موهاش بهم ریخته بود معلوم بود از خواب بیدارش کردم )
+ چی ... چیشده
- من میترسممممم
+ از چی
- بابا اون ادم کشه توی فیلم
+( یهو لحنش عوض شدو با حالت اعتراض گف) زهر مار گفتم چیشده قلبم اومد توی حلقم ، الا میگی من چی کنم
- میزاری بیام پیشت بخوابم تورو خدا
+ اه بیا خب
رفتم توی اتاقش ، اومد بره رو تخت گفتم ..
- تو رو زمین بخواب من رو تخت
+ بچه پرو رو نگا ، پاشو برو اتاقت بینم بابایا
- خب ببخشید پس تواونوشه بخواب منم اینور ( بعد بالشتارو مثل مرز روی تخت گذاشتم ) از اینم این ور تر نیا
+ خاب بگیر بخواب
"" آرتام ""
رو تخت خوابید کع بعد یه یاعت اینا تازه داشت چشام گرم میشد یهو جیغ کشیدو پرید توی بغلم محکم بغلش کردمو سرشو گذاشتم رو سینم همونطور خوابش برد
سه روز از اون ماجرا میگذره و خیلی عادی کنار هم داریم زندکی میکنیم راستش از اینکه همه چی حوبه استرس دارم ، چون با وجود علیسان نمیشه همه چی انقدر عادی باشه ، جلوی تلویزیون نشسته بود منم داشتم باگوشی ور میرفتم که یهو از بیرون صدای تیر اندازی اومد ...
بلاخره بعد دوساعت جیغ جیغ کردن فیلم تموم شد یه نعس راحت کشدمو با حرص به ارتام توپیدم ...
- دست شما درد نکنه ( بعدم پاشدم و داشتم میفرفتم سمت اتاقم )
+ بابا خب خودت گفتی نمیترسی
- ول کن تورو قرآن
رفتم توی اتاقمو درو پشت سرم کوبیدم که صدای بلندی ایجاد کرد ، اومدم بخوابم که هر چی توی فیلم دیده بودم اومد جلوی چشمم پتو رو کشیدم روی سرم اما اوضاع خیت تر از این حرفا بود ، بدو بدو در اتاقو باز کردمو رفتم پشت در اتاق ارتامو تن تن درو کوبیدم ...
- آرتام اورو خدا باز کن ، بدو تورو خدا ، آرتاممم ( هول درو باز کرد موهاش بهم ریخته بود معلوم بود از خواب بیدارش کردم )
+ چی ... چیشده
- من میترسممممم
+ از چی
- بابا اون ادم کشه توی فیلم
+( یهو لحنش عوض شدو با حالت اعتراض گف) زهر مار گفتم چیشده قلبم اومد توی حلقم ، الا میگی من چی کنم
- میزاری بیام پیشت بخوابم تورو خدا
+ اه بیا خب
رفتم توی اتاقش ، اومد بره رو تخت گفتم ..
- تو رو زمین بخواب من رو تخت
+ بچه پرو رو نگا ، پاشو برو اتاقت بینم بابایا
- خب ببخشید پس تواونوشه بخواب منم اینور ( بعد بالشتارو مثل مرز روی تخت گذاشتم ) از اینم این ور تر نیا
+ خاب بگیر بخواب
"" آرتام ""
رو تخت خوابید کع بعد یه یاعت اینا تازه داشت چشام گرم میشد یهو جیغ کشیدو پرید توی بغلم محکم بغلش کردمو سرشو گذاشتم رو سینم همونطور خوابش برد
سه روز از اون ماجرا میگذره و خیلی عادی کنار هم داریم زندکی میکنیم راستش از اینکه همه چی حوبه استرس دارم ، چون با وجود علیسان نمیشه همه چی انقدر عادی باشه ، جلوی تلویزیون نشسته بود منم داشتم باگوشی ور میرفتم که یهو از بیرون صدای تیر اندازی اومد ...
۲.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.