فیک تقدیر پارت 4
ا/ت ویو
پسره عو*ضی...میخاست لباشو بذاره رو لبام ک با یه صدای بلند ازم فاصله گرفت
اره اون یونگی بود رسما بدبخت شدم.
یونگی:یاااا ازش فاصله بگیر!(یونگی وارد میشود. 🌚)
ا/ت:ی... یونگی...
یونگی:خف.ه شووووووو
با حرف یونگی بغضم گرفت ولی سعی کردم خودمو کنترل کنم ولی خب...
لیا:یا ا/ت خوبی؟
ا/ت:اره خوبم..
لیا:مطمئنی؟
دیگه نتونستم تحمل کنم.
ا/ت:نه اصلنم خوب نیسم! (با گریه)
لیا:چیشدههه گریه نکن اسکل
ته عم اومد
پایان ا/ت ویو
ته:یا یونگی هیونگ کجا رف اون؟
یونگی:ترسید فرار کرد...(یونگی ک تازه متوجه حال بد ا/ت شده بود) یا ا/ت شی خوبی؟ ببخشید سرت داد زدم...
ا/ت:اوکیه.. فقط یکم ترسیدم...
(ک یهو یونگی ا/ت و بغل کرد)
یونگی:میدونم خیلی ناراحتی و همین یذره گریه حالتو خوب نمیکنه.. پس گریه کن الان(من اصلا حسودی نمیکنم.)
ا/ت ویو
وقتی بهم اینجوری گفت فهمیدم خودشم احتمالا براش پیش اومده.. ولی نه مث من ک یکی بخاد بهت دست بزنه یا هرچی... نمیدونم...
ولی وقتی یونگی بغلم کرد و بهم اینو گفت گریه کردم... اینقد گریه کردم ک نفهمیدم کی خوابم برد!
فردا صبح:
خب... از خواب پاشدم و کارامو کردم و ی ست مشکی پوشیدم و رفتم تو سالن(عکسشو میزارم.)
ا/ت:سلام پسرا:)
پسرا:سلام خوبی ا/ت؟
ا/ت:مرسی خوبم... راسی لیا کو؟
لیا:پشت سرت.
گفتم لیا کو ک یهو لیا گف پشت سرت یهو ی هین گفتم و لیز خوردم :/
پایان ا/ت ویو
ا/ت:مرض بگیری... بمیری اخه چرا یهو میترسونی آدمووووو پدصگگگگ
لیا:😂😂😂از کارم پشیمون نیستممم
ا/ت:حدقل پاشو منو بلند کن پدرصلواتی
لیا:باش(و ا/ت و بلند کرد)
یونگی:بهتری؟
ا/ت:اره خوبم.
نامجون:چیشد دقیقا؟
ا/ت:ب بقیه هم گفتین؟
جیهوپ:همه یذره میدونیم ولی جین خبر نداره
ا/ت:خب... (تعریف کرد) اره دیگه... اخرم نمیدونم کی خوابم برد اینقد گریه کردم:/
کوک:من مثلا خواسم اعتراف کنم ب لیا ریدین بهش (دم گوش ا/ت گف)
ا/ت:وااااتتتت؟؟؟ میخاسی اعتراف کنیییی؟؟؟ الان جلو ما اعتراف کننننن(با داد)
کوک:سید اروم ریدی قشنگ:/
لیا:تو جرعت حقیقت اعتراف میکنه.
کوک:شت.
ا/ت:فاک.
ا/ت ویو
میترسیدم ازم بپرسن کراشت کیه
لیا میدونه کراشم یونگیهههه
نگرانم.
ولش تهش رد میکنه.
ک چی
پایان ا/ت ویو
پای بازی:
ا/ت:شتتت لیا میپرسه از... منننن؟؟؟ ببین حقیقت پلی اونو نگو
لیا:(با نگاه شیطون) کدوم؟
ا/ت:همونی ک خودت میدونییی
کوک:قضیه چیهههه
لیا:کراشت کیه؟
ا/ت:تف به شرفت.
لیا:اوکی عوض میکنم سوالو کراشت اینجاس یا نه
ا/ت:بهتر شد... اره اینجاس
لیا:اوو ا/ت دعا کن هیچکس ازت نپرسه چون میگن کراشت کدوممونه😂🌚
ا/ت:بیشرف خو..یونگی میپرسه از... کوککک
یونگی:خو کوک.. طبق معمول جرعت؟
کوک:ار
یونگی:پاشو لیا رو ببوس:)
لیا:وااااتتتت؟
کوک:چچچچچی؟؟؟
یونگی:یا 1 میلیون دلار بم بده یا لیا رو ببوس
کوک ویو:
چاره ای نداشتم...
پسره عو*ضی...میخاست لباشو بذاره رو لبام ک با یه صدای بلند ازم فاصله گرفت
اره اون یونگی بود رسما بدبخت شدم.
یونگی:یاااا ازش فاصله بگیر!(یونگی وارد میشود. 🌚)
ا/ت:ی... یونگی...
یونگی:خف.ه شووووووو
با حرف یونگی بغضم گرفت ولی سعی کردم خودمو کنترل کنم ولی خب...
لیا:یا ا/ت خوبی؟
ا/ت:اره خوبم..
لیا:مطمئنی؟
دیگه نتونستم تحمل کنم.
ا/ت:نه اصلنم خوب نیسم! (با گریه)
لیا:چیشدههه گریه نکن اسکل
ته عم اومد
پایان ا/ت ویو
ته:یا یونگی هیونگ کجا رف اون؟
یونگی:ترسید فرار کرد...(یونگی ک تازه متوجه حال بد ا/ت شده بود) یا ا/ت شی خوبی؟ ببخشید سرت داد زدم...
ا/ت:اوکیه.. فقط یکم ترسیدم...
(ک یهو یونگی ا/ت و بغل کرد)
یونگی:میدونم خیلی ناراحتی و همین یذره گریه حالتو خوب نمیکنه.. پس گریه کن الان(من اصلا حسودی نمیکنم.)
ا/ت ویو
وقتی بهم اینجوری گفت فهمیدم خودشم احتمالا براش پیش اومده.. ولی نه مث من ک یکی بخاد بهت دست بزنه یا هرچی... نمیدونم...
ولی وقتی یونگی بغلم کرد و بهم اینو گفت گریه کردم... اینقد گریه کردم ک نفهمیدم کی خوابم برد!
فردا صبح:
خب... از خواب پاشدم و کارامو کردم و ی ست مشکی پوشیدم و رفتم تو سالن(عکسشو میزارم.)
ا/ت:سلام پسرا:)
پسرا:سلام خوبی ا/ت؟
ا/ت:مرسی خوبم... راسی لیا کو؟
لیا:پشت سرت.
گفتم لیا کو ک یهو لیا گف پشت سرت یهو ی هین گفتم و لیز خوردم :/
پایان ا/ت ویو
ا/ت:مرض بگیری... بمیری اخه چرا یهو میترسونی آدمووووو پدصگگگگ
لیا:😂😂😂از کارم پشیمون نیستممم
ا/ت:حدقل پاشو منو بلند کن پدرصلواتی
لیا:باش(و ا/ت و بلند کرد)
یونگی:بهتری؟
ا/ت:اره خوبم.
نامجون:چیشد دقیقا؟
ا/ت:ب بقیه هم گفتین؟
جیهوپ:همه یذره میدونیم ولی جین خبر نداره
ا/ت:خب... (تعریف کرد) اره دیگه... اخرم نمیدونم کی خوابم برد اینقد گریه کردم:/
کوک:من مثلا خواسم اعتراف کنم ب لیا ریدین بهش (دم گوش ا/ت گف)
ا/ت:وااااتتتت؟؟؟ میخاسی اعتراف کنیییی؟؟؟ الان جلو ما اعتراف کننننن(با داد)
کوک:سید اروم ریدی قشنگ:/
لیا:تو جرعت حقیقت اعتراف میکنه.
کوک:شت.
ا/ت:فاک.
ا/ت ویو
میترسیدم ازم بپرسن کراشت کیه
لیا میدونه کراشم یونگیهههه
نگرانم.
ولش تهش رد میکنه.
ک چی
پایان ا/ت ویو
پای بازی:
ا/ت:شتتت لیا میپرسه از... منننن؟؟؟ ببین حقیقت پلی اونو نگو
لیا:(با نگاه شیطون) کدوم؟
ا/ت:همونی ک خودت میدونییی
کوک:قضیه چیهههه
لیا:کراشت کیه؟
ا/ت:تف به شرفت.
لیا:اوکی عوض میکنم سوالو کراشت اینجاس یا نه
ا/ت:بهتر شد... اره اینجاس
لیا:اوو ا/ت دعا کن هیچکس ازت نپرسه چون میگن کراشت کدوممونه😂🌚
ا/ت:بیشرف خو..یونگی میپرسه از... کوککک
یونگی:خو کوک.. طبق معمول جرعت؟
کوک:ار
یونگی:پاشو لیا رو ببوس:)
لیا:وااااتتتت؟
کوک:چچچچچی؟؟؟
یونگی:یا 1 میلیون دلار بم بده یا لیا رو ببوس
کوک ویو:
چاره ای نداشتم...
۱۱.۸k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.