پارت لونا لج نکن

پارت 8 لونا لج نکن
رفتم کلاس
-زنگ تفریح
نشسته بودم که دیدم هیونجین دم در کلاسه و داره نگام می‌کنه راستش حس خوبی نگرفتم محلش ندادم دفترمو دروردم و ی خورده با خودم تمرین کردم که دست یکی رو روی شونه هام حس کردم برگشتم دیدم هیونجینه
هیونجین: از من فرار میکنی..
یونا: میشه بری حوصله ندارم
هیونجین: چرا؟
یونا: بتوچه
سوهو: اوو درست حرف بزن
بلند شدم رفتم اون طرف هیونجین دوباره اومد
یونا: میشه بس کنی(نسبتا بلند)
هیونجین: مگه چیکارت کردم؟
یونا: دستتو بر دار.
هیونجین: عه وا بیب؟
از شدت عصبانیت داد زدم
یونا: خفه شوو کسافتتت
-همه برگشتن نگاش کردن
هیونجین: چرا داد میزنیی
سوهو: اشغال لیاقت نداری
خیلی عصابم خورد شده بود پریودم بودم نمی‌تونستم خودمو کنترل کنم
یونا: چتونه شما ها چرا همش اذیتم میکنین چرا (گریه)
-ماریا میاد
ماریا: یو یوناا چیشدهه
یونا: هیچی فقط همه قصد اذیت کردن منو دارن (گریه)
ماریا: نکنه اون سوهو دوباره کاری کرده
سوهو: اره بتوچه
ماریا: یونا بیا بریم صورتتو بشور
-اومدیم بیرون
ماریا: صورتتو بشور یکمم اب بخور
-صورتمو شستم و آب خوردم
-ماریا یونا رو بغل می‌کنه
ماریا: یونا چرا چند روزه حال نداری
بعد گفت این جملش اینقد بهم فشار وارد شد که همه چیو با گریه توضیح دادم
یونا: چون پدرم به مادرم خیانت کرده مادرمم که مرده داداشمم که اخلاقش باهام از سگم بد تره از خونه هم نمیزارن برم بیرون سوهو هیونجین با بقیه هم که همش اذیتم میکنن دوستای داداشم که نگم و داداش بی غیرتم ( گریه زیاد)
ماریا: یونا..
ماریا: یونا آروم باش باشه؟ فقط نفس عمیق بکش بیا بشین بیا
-نشستم
بیو ماریا
واقعا زندگی سختی داره و الانم چون پریوده عصاب و روانش بهم ریخته باید یکم استراحت کنه و نباید اصلا استرس داشته باشه
ماریا: یونا بیا آب بخور
-خورد
-زنگ کلاس خورد
یونا: ب بریم کلاس‍..(کلافه)
ماریا: نه نمیخواد بعد به استاد میگین که نمی‌تونستیم بریم کلاس
یونا: بنظرت قبول می‌کنه میندازتمون بیرون
ماریا: من یکاریش میکنم تو آروم باش نفس عمیق بکش
-حیاط خلوت شد
ماریا: بیا سرتو بزار رو پام یکم دراز بکش (رو نیمکتن)
-دراز کشید
۵ دقیقه بعد
ماریا: یونا بهتری.؟
یونا: اره.. ممنون‍ حالم خیلی بهتر شد
رفتیم تو کلاس که استاد گفت کجا بودین؟ منم گفتم یونا خورده بود زمین برده بودمش پیش بهداشت.. خدارو شکر نفهمید و رفتیم نشستیم
بیو هیونگ
اون عوضیه بی همه چیز حق نداره دیگه بیاد تو این خونه .. اصلا بهتره خونرو بفروشم . ی نفر اومد خونه رو گرفت و زدیم بمامش و خونه رو فروختم وصایلامو جمع کردمو رفتم ی شهر دیگه ..
-ـ-ـ-ـ
بیو یونا
زنگ کلاس خورد و من رفتم تو سرویس راننده رسوندم و پیاده شدم زنگ خونه رو زدم - باز کرد
یونا: ع س سلام ش شما..
دیدگاه ها (۰)

پارت ۹ لونا لج نکناون: ما صاب خونه جدید هستیمچی؟؟ یعنی چییی ...

پارت ۱۰ لونا لج نکننه مهم نیست.‌..ساعت : 05:00رفتم تو اتاق ی...

پارت ۷ لونا لج نکنتازه گوشیمم داد رفتم لباسامو‌ عوض کردم و ن...

پارت ۶ لونا لج نکنرو برو شدم چ چ چیی ب بابام ب با ی ز زنه د ...

Part;2۸________________________________سوهو؛ امر کنید قربانج...

معذرت دیر شد مامانم کارم داشت

امروزم با صدای الارم از خواب بیدار شدم و به مدرسه فحش میدادم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط