تصمیم گرفتم برم پیش اجوما و موضوع رو بهش بگم رفتم در زدم
تصمیم گرفتم برم پیش اجوما و موضوع رو بهش بگم رفتم در زدم و رفتم داخل اتاقش
اجوما : سلام دخترم
ا/ت : سلام اجوما میشه باهام حرف بزنیم
اجوما : آره بیا چیزی شده
ا/ت: اره اجوما من چند وقتی هست که حالت تهوع دارم
اجوما : خب یه حدسی میزنم ولی خب یک ساعت دیگه بیا پیشم
ا/ت: باشه اجوما از اتاق رفتم بیرون که یکی از خدمتکارا ها بهم گفت شوگا کارم داره منم سریع رفتم پیشش در زدم و رفتم داخل که شوگا و بارانا رو دیدیم نشسته بودن و باهام فیلم نگاه میکردن
ا/ت: با من کاری داشتید ارباب
شوگا : آره بارانا کارت داشت
بارانا : برو برام کیک شکلاتی درست کن
ا/ت چشم خانوم
رفتم شروع کردم به درست کردن وقتی همه چی اماده شد براشون بردم که بارانا کیک رو گرفت و یکم ازش خورد و با شدت پرتش کرد و بهم گفت احمق بلد نیستی کیک درست کنی ، اینجور که معلوم هست خیلی خنگی برو واسم سوشی درست کن اگر سوشی هم بد باشه شکنجه میشی
ا/ت : چشم خانوم یک ساعت شده بود سریع رفتم پیش اجوما که بهم گفت
اجوما: عزیزم بیا این تست بارداری رو انجام بده
ا/ت : اجوما شما فکر میکنید من حامله هستم
اجوما : خب آره خیلی راحت میشه همچین حدسی زد حالا برو انجامش بده
ا/ت : رفتم تست رو انجام دادم چند دقیقه بعد تست رو به اجوما دادم که گفت عزیزم بهت تبریک میگم حامله ای
ا/ت: آخه اجوما خودتون خیلی بهتر از من میدونید که نمی توانم این بچه رو نگه دارم شوگا بهم اجازه نمیده
اجوما : شوگا به حرف من گوش میده حالا هم برو سر یه فرست مناسب بهش بگو
ا/ت: باشه الان باید برم سوشی درست کنم
اجوما : سوشی ، واسه کی می خوای سوشی درست کنی
ا/ت: واسه بارانا
اجوما : باشه عزیزم فقط زیاد خودتو خسته نکن
ا/ت: چشم
سوشی ها رو اماده کردم و بردم وقتی رفتم داخل شوگا. رو نبود و بارانا ظرف سوشی رو ازم گرفت و محکم زد زمین و یک سیلی محکم به خودش زد و شروع. کرد به جیغ زدن که شوگا سریع اومد داخل اتاق سریع رفت بغل شوگا و بهش گفت
.............
...
.
.
.
۱۱۲۲۸
لایک یادت نره 🥰😘😍
اجوما : سلام دخترم
ا/ت : سلام اجوما میشه باهام حرف بزنیم
اجوما : آره بیا چیزی شده
ا/ت: اره اجوما من چند وقتی هست که حالت تهوع دارم
اجوما : خب یه حدسی میزنم ولی خب یک ساعت دیگه بیا پیشم
ا/ت: باشه اجوما از اتاق رفتم بیرون که یکی از خدمتکارا ها بهم گفت شوگا کارم داره منم سریع رفتم پیشش در زدم و رفتم داخل که شوگا و بارانا رو دیدیم نشسته بودن و باهام فیلم نگاه میکردن
ا/ت: با من کاری داشتید ارباب
شوگا : آره بارانا کارت داشت
بارانا : برو برام کیک شکلاتی درست کن
ا/ت چشم خانوم
رفتم شروع کردم به درست کردن وقتی همه چی اماده شد براشون بردم که بارانا کیک رو گرفت و یکم ازش خورد و با شدت پرتش کرد و بهم گفت احمق بلد نیستی کیک درست کنی ، اینجور که معلوم هست خیلی خنگی برو واسم سوشی درست کن اگر سوشی هم بد باشه شکنجه میشی
ا/ت : چشم خانوم یک ساعت شده بود سریع رفتم پیش اجوما که بهم گفت
اجوما: عزیزم بیا این تست بارداری رو انجام بده
ا/ت : اجوما شما فکر میکنید من حامله هستم
اجوما : خب آره خیلی راحت میشه همچین حدسی زد حالا برو انجامش بده
ا/ت : رفتم تست رو انجام دادم چند دقیقه بعد تست رو به اجوما دادم که گفت عزیزم بهت تبریک میگم حامله ای
ا/ت: آخه اجوما خودتون خیلی بهتر از من میدونید که نمی توانم این بچه رو نگه دارم شوگا بهم اجازه نمیده
اجوما : شوگا به حرف من گوش میده حالا هم برو سر یه فرست مناسب بهش بگو
ا/ت: باشه الان باید برم سوشی درست کنم
اجوما : سوشی ، واسه کی می خوای سوشی درست کنی
ا/ت: واسه بارانا
اجوما : باشه عزیزم فقط زیاد خودتو خسته نکن
ا/ت: چشم
سوشی ها رو اماده کردم و بردم وقتی رفتم داخل شوگا. رو نبود و بارانا ظرف سوشی رو ازم گرفت و محکم زد زمین و یک سیلی محکم به خودش زد و شروع. کرد به جیغ زدن که شوگا سریع اومد داخل اتاق سریع رفت بغل شوگا و بهش گفت
.............
...
.
.
.
۱۱۲۲۸
لایک یادت نره 🥰😘😍
- ۱۵.۷k
- ۲۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط