صحنه طلوع دوباره

"صحنهٔ طلوعِ دوباره"
در چهل‌ویکمین روز، ناگهان تاجِ شکستم از گوشهٔ اتاق به سویم پرواز کرد و روی سرم نشست.
کیونگ با چشمانی گردشده:"همین...همین الان مشتت رو تو صورت من بزن!عاشقِ این لحظه‌ام!"
آهسته اولین کلمه را گفتم: "احمق..."
میهو و هانول از خوشحالی در هوا پرواز کردند، اما کیونگ هنوز دست من را رها نکرد.
کارای کیونگ واقعا رو مخم بود:"کیونگ...(سعی کردم دستم را آزاد کنم) من دیگه خوب شدم!"
• کیونگ (با چشمانی خطرناک): "میدونی چیه؟ از حالا به بعد، منم یه قانون دارم: هرجا بری، منم میام... حتی اگه بتونی پرواز کنی."
رویارویی در هستهٔ تاریکی:
باکیونگِ آلوده درفضایی معلق میان نوروتاریکی ایستاده بودیم.سایه مثل ماری دورکیونگ پیچید و "تو مال منی... همیشه بودی و همیشه خواهی ماند." زمزمه کرد:
کیونگ با چشمانی نیمه‌سیاه فریاد زد: "سرا! من دارم کنترلم رو از دست می‌دم... کمکم کن!"
فداکاریِ کیونگ (صحنهٔ تراژیک):
کیونگ ناگهان شمشیرش را در قلب خودش فرو ‌برد تا سایه را نابود کند:
"این تنها راهه...( خون سیاه از لب‌هایش جاری ‌شد)من باید بمیرم... تا تو آزاد بشی..."
با سرعتی عجیب خودم را بهش رساندم و او را در آغوش گرفتم:
"نه! من این اجازه رو بهت نمی‌دم!"
نابودیِ نهایی (اشارهٔ سرنوشت‌ساز):
دستم را روی پیشانی کیونگ ‌گذاشتم و آخرین ذرات نور الهی را وارد وجودش کردم:
"می‌دونی فرق من با تو چیه؟ من ملکه‌ام... و ملکه‌ها هرگز تسلیم نمی‌شن!"
سایه با جیغی بلند منفجر شد، اما کیونگ هم بی‌جان در آغوشم افتاد.
صحنهٔ بازگشت (معجزهٔ عشق):
بدن بی‌جان کیونگ دردستانم بودآروم زمزمه ‌کردم:"گفتم که نمی‌ذارم بری.حالاوقتشه بیدار بشی.""
قلب کیونگ دوباره ‌تپید، اما اینبار نیمی طلایی، نیمی تاریک است. او چشم‌هایش را باز کرد:
"سرا... حالا دیگه حتی اگه بخوای هم نمی‌تونی از دستم فرار کنی."
پایانِ باشکوه:
میهو و هانول از دور دویدند به سمت ما. میهو فریاد زد: "خدایا! شما دوتا واقعاً غیرممکنید"!"
کیونگ را بغل ‌کردم و به شوخی گفتم: "باشه، حالا که زنده شدی، بیا بریم اون خدایای قدیمی رو هم بترسونیم!"
دیدگاه ها (۰)

"آغاز جدید"کیونگ روی زانوهایش ‌افتادودستان لرزانش رادور صورت...

نامهٔ خداحافظیِ سرا(روی پوستی از برگ‌های طلاییِ بهشت، با خون...

"معشوقه جدید"هانول ومیهو کنارنهرآب نشستند. او دستش را در آب ...

"انتخابِ میهو"میهو بین دو دوستش گیر کرده:حقایق را به کیونگ ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط