پرستار بچه پارت

پرستار بچه( پارت۳)
بدون هیچ حرفی روی تخت دراز کشیدم جیمین هم امد و کنارم دراز کشید پشتم بهش بود ولی روم کرد سمت خودش همینجوری توی چشمام زل زده بود و موهامو نوازش می‌کرد و من خوابم برد
صبح
لباس هامو عوض کردم امروز تعطیلیه واسه همین من کاری ندارم و میرم بیرون رفتم طبقه پایین
& کجا به سلامتی
* بادوستام میرم پارک
& بین دوستات پسرم هست
* اره
& پس نمیری
* به توچه آخه
& من شوهرتم
* خب که چی من رفتم
بدو بدو از اونجا رفتم بیرون ولی جیمین هم دنبالم امد و تونستم گیرم بندازه
& توادم بشو نیستی نه
* نه
داشت منو می‌برد توی عمارت که پرتش کردم توی استخر
* 😂😂گربه کوچولو خیس شدی
& الان نشونت میدم
* دستمو گرفت و منم افتادم تو استخر
& حالا توهم خیس شدین
* جیمین جون
& وات حالا شدم جیمین جون
* تورو جون جدت منو ول نکن من شنا بلد نیستم ها
& 😈😈😈😈واقعا
* جیمینا توروخدا ولم نکن
جیمین داشت منو ول می‌کرد که گفتم
* جیمین عاشقتم
جیمین از اون حرفم شکه شد و ولم نکرد
& میخوای بهت شنا یاد بدم
* اوهوم
& بریم لباس برای شنا بپوشیم دوباره بیایم
* بریم
رفتیم توی لباسامون رو عوض کردیم تا شب آب بازی کردیم و تازه جیمین بهم شنا یاد داد نمیدونم چجوری ولی انگار واقعا عاشقش شدم
عصر بود که رفتیم توی عمارت و دوش گرفتیم لباس پوشیدیم و رفتیم نشستیم جلوی تلویزیون تا فیلم ببینیم
& میگم ا.ت
* بله
& تو گفتی عاشقمی
* چ....چی من که یادم نمیاد
& خودتو نزن به اون در
* باشه خب گفتم
& واقعا گفتی یا واسه اینکه ولت نکنم گفتی
* عه نگاه کن فیلم شروع شد دیگه ساکت باش بیا فیلم ببینیم
دیدگاه ها (۷)

پرستار بچه (پارت ۴)مشغول دیدن فیلم بودیم که یهو وسطش اوضاع خ...

پرستار بچه (پارت۵)بعدر از چند مین من حاضر شدم و مامان بابای ...

پرستار بچه(پارت ۲)باهم رفتیم پایین بابام . چی شد جوونا به نت...

پرستار بچه (پارت ۱)سلام من ا.ت هستم ۲۲ سالمه شغلم پرستاری بچ...

چرا حرف منو باور نمیکنی

جیمین فیک زندگی پارت ۷۲#

جیمین فیک زندگی پارت ۸۲# جیمین : چرا انقدر ذوق داری بریم خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط