رویش را برگرداند و با من من لب زد💋
رویش را برگرداند و با من_من لب زد💋
_ب..بریم.. اتیلا
لاله گوشش از میان لبهایش جدا شد
کمی ازش فاصله گرفت دخترک را به سمت خود کشید و همزمان صاف ایستاد حالا در بغلش بود صدایش را کنار گوشش شنید
_این چهار روزی که نیستم مراقب
خودت باش کوچولو
قلبش ریخت میخواست برود ؟
سرش را بالا نیاورد در درونش غوغایی بود میدانست اگر نگاهش کند همه چیز را میبازد و گریه سر میدهد باید خوددار میبود
بینیش را در خرمن موهایش فرو کرد و بو کشید مثل همیشه بوی خوش مویش را استشمام کرد
_چی میزنی به موهات انقدر خوشبوعه
ناخواسته لبخندی روی لبش نشست🙂
سریع جوابش را داد
_شامپو و نرم کننده مخصوص موهامه
بوش خوبه؟
رنگ نگاهش تغییر کرد سادگی این دختر یک جور زیادی برایش خواستنی بود عین بچه ها یک دقیقه خجالت میکشید یک دقیقه بعد همه چیز را فراموش میکرد
آن چال گونه هایش با آن لبخند ملیحش داشت حالش را دگرگون میکرد
این دختر میخواست او را از رفتن منصرف کند ؟!
کلافه موهای بلند عسلی زیتونیش را بهم ریخت و توی صورتش پریشان کرد
_کم دلبری کن
ابرویش بالا رفت مگر چکار کرده بود موهایش را از جلوی صورتش کنار زد
اخم ریزی کرد😒
_ب..بریم.. اتیلا
لاله گوشش از میان لبهایش جدا شد
کمی ازش فاصله گرفت دخترک را به سمت خود کشید و همزمان صاف ایستاد حالا در بغلش بود صدایش را کنار گوشش شنید
_این چهار روزی که نیستم مراقب
خودت باش کوچولو
قلبش ریخت میخواست برود ؟
سرش را بالا نیاورد در درونش غوغایی بود میدانست اگر نگاهش کند همه چیز را میبازد و گریه سر میدهد باید خوددار میبود
بینیش را در خرمن موهایش فرو کرد و بو کشید مثل همیشه بوی خوش مویش را استشمام کرد
_چی میزنی به موهات انقدر خوشبوعه
ناخواسته لبخندی روی لبش نشست🙂
سریع جوابش را داد
_شامپو و نرم کننده مخصوص موهامه
بوش خوبه؟
رنگ نگاهش تغییر کرد سادگی این دختر یک جور زیادی برایش خواستنی بود عین بچه ها یک دقیقه خجالت میکشید یک دقیقه بعد همه چیز را فراموش میکرد
آن چال گونه هایش با آن لبخند ملیحش داشت حالش را دگرگون میکرد
این دختر میخواست او را از رفتن منصرف کند ؟!
کلافه موهای بلند عسلی زیتونیش را بهم ریخت و توی صورتش پریشان کرد
_کم دلبری کن
ابرویش بالا رفت مگر چکار کرده بود موهایش را از جلوی صورتش کنار زد
اخم ریزی کرد😒
۲.۲k
۱۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.