پارت۸۴
پارت۸۴
شوگا: نوبت توعم میرسه... انیدوارم زود سر و سامون بگیری و نترشی از سینگلی
تهیونگ: معلومه که نمیترشم هیونگ
شوگا: خنده ای کرد*آخه کدوم خری میاد با تو ازدواج میکنه
تهیونگ پوزخددی زد و درحالی که به تخت تکیه میداد لب زد
تهیونگ: ینفر هست
شوگا: اوووو جدی؟ اون کیه
تهیونگ: واقعا دلت میخاد که بدونی؟
شوگا: البته که دوست دارم بدونم
تهیونگ: اوکی.... اون فرد اته
شوگا یلحظه صداش نیومد
تهیونگ: هیونگ؟ خوبی؟
شوگا: یه بار دیگه بگو که چی گفتی
تهیونگ: او واقعا؟
یدفه عربده ای زد
شوگا: بهت گفتم حرفت رو تکرار کن
نگاه با ترسی به تهبونگ که با خونسردی داشت میخندید کردم
تهیونگ: عاااا هیونگ چرا الکی حرص میخوری؟تو که دیگه نمیخایش
عا راستی مگه تو فردا عروسیت نیست
شوگا:عوضی... پیش توعه مگنه
تهیونگ یه تار ابروشو داد بالا
تهیونگ: مگه مهمه؟ تو که اونو نمیخای
شوگا: گوه خریش به ط نیومده... باورم نمیشه من مار تو استینم پرورش دادم
برش گردون تهیونگ.. بهت میگم برش گردون
تهیونگ: عاها که بعد بکشیش ها.. کور خوندی
شوگا: معلوم هست داری چی میگی
تهیونگ: به امید دیدادر تهوینگ شی... بعدم زرتی گوشی و قطع کرد
نگاهی بهش کردم که به طرفم امد
باترس به عقب رفتم که با یه حرکت چونم و گرفت
و پوزخدی زد
تهیونگ: فکر کنم الان کم کم داره ویندزت میاد بالا نه؟
خانم ات ما اصلا تو کره نیستیم
با چشمای گرد شده لب زدم
-منظورت چیه؟
پوزخندی زد
تهیونگ: ما الان تو پاریس هستیم... و اون شوگای احمق دیگه هیچوقت دستش به تو نمیرسه.. تو تا ابد اینجایی
تو مال منی...
با خماری دیگر بای🤣👋
شوگا: نوبت توعم میرسه... انیدوارم زود سر و سامون بگیری و نترشی از سینگلی
تهیونگ: معلومه که نمیترشم هیونگ
شوگا: خنده ای کرد*آخه کدوم خری میاد با تو ازدواج میکنه
تهیونگ پوزخددی زد و درحالی که به تخت تکیه میداد لب زد
تهیونگ: ینفر هست
شوگا: اوووو جدی؟ اون کیه
تهیونگ: واقعا دلت میخاد که بدونی؟
شوگا: البته که دوست دارم بدونم
تهیونگ: اوکی.... اون فرد اته
شوگا یلحظه صداش نیومد
تهیونگ: هیونگ؟ خوبی؟
شوگا: یه بار دیگه بگو که چی گفتی
تهیونگ: او واقعا؟
یدفه عربده ای زد
شوگا: بهت گفتم حرفت رو تکرار کن
نگاه با ترسی به تهبونگ که با خونسردی داشت میخندید کردم
تهیونگ: عاااا هیونگ چرا الکی حرص میخوری؟تو که دیگه نمیخایش
عا راستی مگه تو فردا عروسیت نیست
شوگا:عوضی... پیش توعه مگنه
تهیونگ یه تار ابروشو داد بالا
تهیونگ: مگه مهمه؟ تو که اونو نمیخای
شوگا: گوه خریش به ط نیومده... باورم نمیشه من مار تو استینم پرورش دادم
برش گردون تهیونگ.. بهت میگم برش گردون
تهیونگ: عاها که بعد بکشیش ها.. کور خوندی
شوگا: معلوم هست داری چی میگی
تهیونگ: به امید دیدادر تهوینگ شی... بعدم زرتی گوشی و قطع کرد
نگاهی بهش کردم که به طرفم امد
باترس به عقب رفتم که با یه حرکت چونم و گرفت
و پوزخدی زد
تهیونگ: فکر کنم الان کم کم داره ویندزت میاد بالا نه؟
خانم ات ما اصلا تو کره نیستیم
با چشمای گرد شده لب زدم
-منظورت چیه؟
پوزخندی زد
تهیونگ: ما الان تو پاریس هستیم... و اون شوگای احمق دیگه هیچوقت دستش به تو نمیرسه.. تو تا ابد اینجایی
تو مال منی...
با خماری دیگر بای🤣👋
۱۱.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.