• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part91
#paniz
_وای خدا خیرت بده خاله تازه رفته شرکتش ۲ روز پلاس بود
دیانا: میبینی بقیه اینم گیر نمیارن این دختر اینجوری میکنه
مینه:چطوری آشنا شدین
_مفصلههه عشقیم شب موقع خواب موقع غیبت های زنونه توضیح میدم
مینه: از دست تو بچه دیگه داری میری منم چندوقت یکباری میام به دیاناجونم سر میزنم یکی از اتاق ها هم خالی شده
دیانا: بیا دورت بگردم من بیا که شب هامون رو با هم روز میکنیم
خنده ای کردم
شوهر خالم خیلی وقت بود مرده بود خالم زن پرانرژی مثل خودم بود و البته مستقل
با داییم اینا تو یه ویلای دو طبقه زندگی میکردن
از باغ های ازمیر هم نگم که عالی
تکستی بر رضا فرستادم که شب مهمون داریم بیاد
و تا آخر شب گوشی رو گذاشته بودم کنار
سه تایی شام پختیم از همه جا حرف زدیم حتی ترک دیوار خالم مث مامانم بود صورت هاشون
با هم مو نمیزد ولی خب مامانم چشم ابرو مشکی مینه جونم چشاش آبی بود و بور
دیانا: آره خاله پسر بدی نیس
_رفیق شوهر من دیگه
خاله نیشگونی آرم گرفت
مینه: ای بلا خب خوبه ولی یادت باشه دیانا خانم این سری زود شوهرت نمیدم پسر رو میزارم دم در تا هلاکت بشه
دیانا: مینه جونم مگه دلت میاد پسر به این عاشقی رو اذیت کنی
مینه: فک میکنم اگه بر این وروجک رو میدونستم زود میداد خانم خانما نخیرم
زبونی برتی دیانا درآوردم که خاله چپ چپ نگام کرد
مینه: راست میگه پس دیانا شوهرت دادیم وای هنوز عاق نشدی من نمیفهمم چطوری پسندی
_اینش دیگه به شما ربط نداره مهم کسی که پسندیده واای خاله باباش رو نگو چقد پایه اس واای خاله
دیانا: تو هیچی نگو خاله با باباش دست به یکی کرده بود پسره رو دیونه کنن وقتی دیدمش سکته کردم من پسره اصن فکر نمیکرد باباش هم از اینکارا کنه
مینه: دلم واسه مادرشوهرت میسوزه پانیذ چی بکشه از دست تو ، توی اون خونه
تا شب فقط گفتیم خندیدیم حتی وقتی دایی و زن دایی هم که اومد به غیبت کردن مون ادامه دادیم.....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part91
#paniz
_وای خدا خیرت بده خاله تازه رفته شرکتش ۲ روز پلاس بود
دیانا: میبینی بقیه اینم گیر نمیارن این دختر اینجوری میکنه
مینه:چطوری آشنا شدین
_مفصلههه عشقیم شب موقع خواب موقع غیبت های زنونه توضیح میدم
مینه: از دست تو بچه دیگه داری میری منم چندوقت یکباری میام به دیاناجونم سر میزنم یکی از اتاق ها هم خالی شده
دیانا: بیا دورت بگردم من بیا که شب هامون رو با هم روز میکنیم
خنده ای کردم
شوهر خالم خیلی وقت بود مرده بود خالم زن پرانرژی مثل خودم بود و البته مستقل
با داییم اینا تو یه ویلای دو طبقه زندگی میکردن
از باغ های ازمیر هم نگم که عالی
تکستی بر رضا فرستادم که شب مهمون داریم بیاد
و تا آخر شب گوشی رو گذاشته بودم کنار
سه تایی شام پختیم از همه جا حرف زدیم حتی ترک دیوار خالم مث مامانم بود صورت هاشون
با هم مو نمیزد ولی خب مامانم چشم ابرو مشکی مینه جونم چشاش آبی بود و بور
دیانا: آره خاله پسر بدی نیس
_رفیق شوهر من دیگه
خاله نیشگونی آرم گرفت
مینه: ای بلا خب خوبه ولی یادت باشه دیانا خانم این سری زود شوهرت نمیدم پسر رو میزارم دم در تا هلاکت بشه
دیانا: مینه جونم مگه دلت میاد پسر به این عاشقی رو اذیت کنی
مینه: فک میکنم اگه بر این وروجک رو میدونستم زود میداد خانم خانما نخیرم
زبونی برتی دیانا درآوردم که خاله چپ چپ نگام کرد
مینه: راست میگه پس دیانا شوهرت دادیم وای هنوز عاق نشدی من نمیفهمم چطوری پسندی
_اینش دیگه به شما ربط نداره مهم کسی که پسندیده واای خاله باباش رو نگو چقد پایه اس واای خاله
دیانا: تو هیچی نگو خاله با باباش دست به یکی کرده بود پسره رو دیونه کنن وقتی دیدمش سکته کردم من پسره اصن فکر نمیکرد باباش هم از اینکارا کنه
مینه: دلم واسه مادرشوهرت میسوزه پانیذ چی بکشه از دست تو ، توی اون خونه
تا شب فقط گفتیم خندیدیم حتی وقتی دایی و زن دایی هم که اومد به غیبت کردن مون ادامه دادیم.....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۵.۵k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.