پارت

#پارت38
شیطونکِ بابا🥺💜

یه دوش فوری گرفتم‌ و غسل کردم ، کارم که تموم شد همزمان افرازم پشت در ظاهر شد

+ تموم شد؟؟ بیا اینم حوله ات

چند دقیقه صبرکردم تا بره و وقتی خیالم راحت شد آروم درو باز کردم و سرمو از لای در انداختم بیرون


دیدم افراز نیست و خیالم راحت شد ، حوله رو برداشتم و دور خودم پیچیدم و از حموم زدم بیرون

گیج و ویج بودم که کجا برم چیکارکنم؟؟؟ که افراز سرو کلش پیدا شد و اومد به سمتم

+ برو تو اتاق من لباس بپوش

_ اونجا نمیرم

+ چرا؟

حرصی نگاش کردم که متوجه شد و گفت:

+ همینجا بمون تا برات لباس بیارم

بعد از دو دقیقه با لباس برگشت و به دستم داد ، پشت کردم بهش و لباسمو پوشیدم ،

موهامو بالای سرم گوجه ای بستم که قطرات آب داشت ازش چکه چکه میکرد

_ اسنپ بگیر برام میخوام برم خونه

+ خودم میرسونمت

با جیغ گفتم:

_ گفتم اسنپ بگیرررر

+ ساکت!! چخبرته؟؟ اینجا چاله میدون نیست که هی صداتو میبری بالا

یه دفعه بغضم ترکید و دوباره به هق هق افتادم ، بریده بریده گفتم:

_ برام.....اسنپ.....بگیر.....میخوام.....برم.....خونه

+ باشه برات اسنپ‌ میگیرم ولی قبلش باید یه کاری برام انجام بدی...

ترسیده نگاهش کردم که یهو.....
دیدگاه ها (۴)

#پارت39شیطونکِ بابا🥺💜ترسیده نگاهش کردم که یهو گفت:+ دنبالم ب...

#پارت40شیطونکِ بابا🥺💜مثل یه دستمال ازم استفاده کرده بود و حا...

#پارت37شیطونکِ بابا🥺💜+ یک رب وقت داری دوش بگیری!!!به سمت حمو...

#پارت36شیطونکِ بابا🥺💜+ باشه بهت دست نمیزنم‌... دنبال چی میگر...

زندگی نامعلوم

جیمین فیک زندگی پارت ۷۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط