تهیونگ امد تو

#𝗠𝘆_𝘀𝘁𝗿𝗶𝗰𝘁_𝗯𝗼𝘆𝗳𝗿𝗶𝗲𝗻𝗱🎧
↬#𝗽𝗮𝗿𝘁 29
↬#𝗮𝗿𝗺𝗶❦


تهیونگ امد تو

تهیونگ : ا/ت خوبی؟

ا/ت : نهههه(گریه)

تهیونگ : گریه نکن
بغلش کرد

تهیونگ : همه این اتفاقات تقصیر منه ا/ت لطفا گریه نکن منم بچه خیلی دوست داشتم

ا/ت : ولی ما دیگه نمی‌تونیم بچه دار بشیم

تهیونگ : می‌دونم

ا/ت : میتونی به جز من با یکی دیگه ازدواج کنی تو خیلی بچه دوست دا...

تهیونگ : نه من فقط تو رو دوست دارم ا/ت
میخوام از کارم استعفا بدم

ا/ت : چرا؟

تهیونگ : اینطوری دیگه آرمی ها کمتر ازیتت میکنن

تهیونگ : خوب من میرم بیرون با دکترت حرف بزنم باشه؟

ا/ت : زود برگرد

تهیونگ : باش

ویو تهیونگ

از وقتی فهمیدم دیگه هیچ وقت قرار نیست پدر بشم خیلی گریه کردم آرمی چرا چرا چرا

از اتاق ا/ت رفتم بیرون توی یه تویت زدم امید وارم بتونم آرمی هارو ببخشم
امروز استعفام رو به بیگ هیت علامت کردم
ا/ت تا الانش هم خیلی بهش بد گذشته دیگه نمیخوام حالش بدتر از این بشه





تویت تهیونگ


﴿سلام آرمی! منو یادتونه کیم تهیونگ

امروز تولدم بود می‌دونم که بیشتر شما ا/ت دوست دخترم رو میشناسید

آرمی یادته که چقدر رویا داشتم پدر بشم؟
هاه معلومه همه تون میدونین که بزرگ ترین آرزو من پدر شدنه

و امروز از آرمی هام یه هدیه بزرگ گرفتم

بله به لطف آرمی پدر شدن برام باید همیشه آرزو باشه رویایی که نمیتونم بهش برسم

آرمی چرا اینطوری شدی؟
من واقعا ناراحتم که حتا نامه استعفام رو به بیگ هیت علام کردم
می‌دونم که از وقتی ازدواج کردم چقدر از من و همسرم ا/ت متنفر شدین
اما امیدوارم خاطراتمون به عنوان خوانواده آرمی و بی تی اس رو فراموش نکنید ﴾

کیم تهیونگ





پایان رمان دوست پسر سخت گیر من

29/5/1402