نگاهی به من کرد انگار نمیخواست حرفشو پیش من بزنه

نگاهی به من کرد ...انگار نمیخواست حرفشو پیش من بزنه.
جین: بعدا زنگ میزنم.
قطع کرد*
جین: دختره هرزه...اگه اون شب اوفففف
نگاهمو ازش گرفتم و رفتم سمت پنجره..
جین: استراحت کن من کار دارم میرم بیرون.
مین: باشه..خدافظ.
بدون اینکه جوابمو بده رفت بیرون.
پنجره رو باز کردم که نسیم خنکی توی کل اتاق وزید....
همش به جین فکر میکردم.....اومممم بلخره یه نفر پیدا شد که باهاش دردودل کنم...درسته که ادم بدیه ولی خوب__اهههه نه مین سو حتی فکرشم نکن.
به دیوار تکیه دادم*...نه ولی اگه عاشقش بشم چی؟__حتی اگه من عاشقش بشم اون بیشتر عذیتم میکنه و با احساساتم بازی میکنه.
چند مین بعد چشمام سنگین شد و خوابم برد*
دیدگاه ها (۰)

#ارباب_خشن [پارت²²]باصدای داد بلندی از خواب پریدم....چشامو ب...

مین: چ..توی چشاش نگاه کردم که فهمیدم داره الکی میگه تا دختره...

نگاهم رفت به چهره خونسردش..جین: اروم باش..تک خنده ای کرد و ر...

+راست میگفت...شاید...من لیاقتم همینجا موندنه..)تسلیم شدمو از...

پارت ۴~وارد عمارت میشیم... هدفمون مین یونگی و هوسوک هستند......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط