پارت آخر

_پارت آخر_
_داری شوخی میکنی دیگه نه
+نه راس میگم
~چه عروس خوشگلی هم انتخاب کردی
یه نگا به مامان بابام کردم گفتن: خیلی هم عالی
دو روز بعد مامان باباها قرار مدار عردسی گذاشتن. امروز تهیونگ اومد دنبالم بریم بیرون برای عروسی خرید کنیم
+خوب خانوم خوشحال نیستی داری مال من میشی
_چرا
+بایدم باشی چون شب عروسی قراره بهت خوش بگذره
_بی‌تربیت
+خوب چیه راس میگم
_راه بیوفت بریم کلی خرید داریم
رفتیم تو ی مغازه و چند تا لباسو برداشتمم رفتم دکنه دونه پرو کنم
_این خوبه
+نه سنگینه
_این چطور
+خیلی بازه
_اوف این چی
+خوبه ولی راحت در نیاد
_واقعا که. این چی
+این خوبه عالیه همینو می بریم
بعد خرید لباسا رفتیم برام بستنی خرید و تو ماشین شرو کردیم به خوردن که تهیونگ بستنیشو مالید به لبامو بعد از همونجا خوردش
_دیوونه(با لبخند)
♡روز عرسی♡
+ا/ت بدو آرایشگاهامون دیر شده بدو
_باشه بابا اومدم منو رسوند دم آرایشگاهو رفت کلی طول کشید تا آمادم کنن تازه بعدش باید فیلم عروسی بگیریم ای بابا تهیونگم دیر کرده که صدای بوق اومد دیدم تهیونگه رفتم پایین تا بریم
+به به خانم خوشگل ما
_به به آقای جنتلمن ما
_+خنده
+بشین بریم
رفتبم تو عروسی عاقد ختبه ی عقد رو خوندو بعد تهیونگ سریع اومد و منو بوسید. عروسی توب تموم شد داشتیم میرفتیم خونه که تهیونگ سرعت گرفت
_اروم باش
+نمیتونم دیگه صبر کنم
رسیدیم خونه که اومد روم خیمه زد و................


شرمنده اینجا فیک تموم میشه امید وارم خوشتون اومده باشه❤️😘