🤎🤎
🤎🤎
шум моря
Part 6
با صدای لیسا بلند شدم .
لیسا :هی بچه اینجا باید کار کنی تو فقط پول سواری دادی
پول غذا ندادی که !
از تخت پایین اومدم و بلند شدم کش و قوصی
به خودم دادم و از پله ها بالا رفتم .
روی کشتی افتاب روی صورتم می تابید و رنگ پوستم و روشن تر می کرد موهام توی باد به رقص در اومد .
توی افکار خودم پرسه میزدم که با صدای اون
مرده که اسمش جیمین بود به خودم اومدم
(اهای غواص) برگشتم و نگاهش کردم .
موهای طلایی شو ریز بافته بود و پوستش که به رنگ طلایی می خورد میدرخشید با چشمای طوسی اش بهم نگاه کردو پوز خندی زد و
گفت
((برو کنار از سره راهه من ))
از سره راهش کنار رفتم و خودم و به ستون چوبی
فشار دادم .
کوک از درگاه در اتاقش بیرون اومد و روی عرشه
راه رفت،موهای بلند و مشکیش توی باد و نور
میدرخشید و اون و هات و دلبر نشون میداد .
وقتی چشمش به من افتاد ایستاد و در چشمانم
زل زدو بعد روبه جیمین کردو گفت
کوک(جیم .زمان بندی مون چطوره ؟)
لایک :۱۶
کامنت ۱۲
шум моря
Part 6
با صدای لیسا بلند شدم .
لیسا :هی بچه اینجا باید کار کنی تو فقط پول سواری دادی
پول غذا ندادی که !
از تخت پایین اومدم و بلند شدم کش و قوصی
به خودم دادم و از پله ها بالا رفتم .
روی کشتی افتاب روی صورتم می تابید و رنگ پوستم و روشن تر می کرد موهام توی باد به رقص در اومد .
توی افکار خودم پرسه میزدم که با صدای اون
مرده که اسمش جیمین بود به خودم اومدم
(اهای غواص) برگشتم و نگاهش کردم .
موهای طلایی شو ریز بافته بود و پوستش که به رنگ طلایی می خورد میدرخشید با چشمای طوسی اش بهم نگاه کردو پوز خندی زد و
گفت
((برو کنار از سره راهه من ))
از سره راهش کنار رفتم و خودم و به ستون چوبی
فشار دادم .
کوک از درگاه در اتاقش بیرون اومد و روی عرشه
راه رفت،موهای بلند و مشکیش توی باد و نور
میدرخشید و اون و هات و دلبر نشون میداد .
وقتی چشمش به من افتاد ایستاد و در چشمانم
زل زدو بعد روبه جیمین کردو گفت
کوک(جیم .زمان بندی مون چطوره ؟)
لایک :۱۶
کامنت ۱۲
۵.۰k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.