فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۱۱۳
[ویو هارین]
خیلی شب حال بهم زنی شده بود
آخرای شب بود که دیگه
مهمونی حال بهم زن تموم شد
موقع خداحافظی اون پسره عوضی جوری
دست داد باهام انگار داشت می خوردم
[ یک هفته بعد]
یک هفته عذاب آور تحمل کردم
تمام کارم شده بود تمرین کردن
و حاضر شدن برای مأموریت های مختلف
کیم اکثر ماموریت های که لازم به خون ریزی نبود
به من می داد
روزا باید قرار داد های مختلف جابه جا می کردم
البته بگم کیم نسبت به قبلاً خیلی نرم تر شده
تو این یک هفته اصلأ جز بادیگارد دور برم و کیم
کسی ندیدم
امروز یک مأموریت به شدت مهم داشتم
داشتم برای اون حاضر می شدم
سوار ماشین شدم
با راه افتادن ماشین که من داخلش بودم
چندین ماشین دیگه که پر از بادیگارد بود
راه افتادن
آخه چرا برای یک مأموریت این همه بادیگارد ؟
البته بگم یکی از دستیار کیم همراهم بود
دستیارش مرد بود... خیلی قد بلند هیکلی
داخل راه شروع کرد دادن اطلاعات درباره ماموریت
پارت ۱۱۳
[ویو هارین]
خیلی شب حال بهم زنی شده بود
آخرای شب بود که دیگه
مهمونی حال بهم زن تموم شد
موقع خداحافظی اون پسره عوضی جوری
دست داد باهام انگار داشت می خوردم
[ یک هفته بعد]
یک هفته عذاب آور تحمل کردم
تمام کارم شده بود تمرین کردن
و حاضر شدن برای مأموریت های مختلف
کیم اکثر ماموریت های که لازم به خون ریزی نبود
به من می داد
روزا باید قرار داد های مختلف جابه جا می کردم
البته بگم کیم نسبت به قبلاً خیلی نرم تر شده
تو این یک هفته اصلأ جز بادیگارد دور برم و کیم
کسی ندیدم
امروز یک مأموریت به شدت مهم داشتم
داشتم برای اون حاضر می شدم
سوار ماشین شدم
با راه افتادن ماشین که من داخلش بودم
چندین ماشین دیگه که پر از بادیگارد بود
راه افتادن
آخه چرا برای یک مأموریت این همه بادیگارد ؟
البته بگم یکی از دستیار کیم همراهم بود
دستیارش مرد بود... خیلی قد بلند هیکلی
داخل راه شروع کرد دادن اطلاعات درباره ماموریت
- ۸.۷k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط