پارت ⁶
پارت ⁶
ویو تهیونگ
چهار روز گذشته به من یکی اهدای قلب کرد اما بعد از اون روز من دیگه ا.ت رو ندیدم..هنوز ادرس یادمه اما نتونستم از بیمارستان مرخص بشم من فقط میخوام از اینجا برم و دنبال ا.ت بگردم اون منتظرمه من باید پیداش کنم
(چند هفته بعد)
بالاخره مرخص شدم و به جونگکوک گفتم من و ببره به اون آدرس..وقتی رسیدم دیدم زده یتیم خونه
رفتم تو که دیدم یه خانمی امد سمتم البته با بغض
خانم:پس بالاخره امدید جناب کیم
تهیونگ:بله اما من و از کجا میشناسید
خانم:ا.ت بهتون نگفتن؟
تهیونگ:چیو؟؟
خانم:لطفا دنبال من بیایید
تهیونگ با جونگکوک دنبال اون خانم رفتن که دیدن یه دختر بچه و یه پسر کوچولو توی حیاط اون یتیم خونه دارن بازی میکنن
خانم:این دوتا کوچولو هونسی و هوسوک هستن دختر و پسر شما خانم ا.ت یه چند تا نامه برای شما نوشتند و گفتن هر وقت به اینجا اومدید بهتون بدم اگر بخوایید ما قبلا تست دی ای ان رو گرفتیم و داریم میتونید ببینید یا اگر اطمینان ندارید تست بگیرید
تهیونگ با بغض داشت به حرفای خانم و بچه هایی که انگار بچه هاش بودن نگاه میکرد
تهیونگ: میشه نامه های ا.ت رو ببینم؟
خانم:البته
جونگکوک:من میرم پیش بچه ها
تهیونگ:هوم باشه
نامه ی اول
سلام ته ته چطوری خوبی بیب
ته ته این سوپرایز منه میخواستم برای تولدت بهت این موضوع رو بگم اما مادرم گفت که باید بچه ها فعلا بزرگ بنش من همون موقعی که تو برای سفر کاری رفتی ۶ ماهه باردار بودم نمیدونم الان بچه هامون چند سالشونه اما اوتا توی تاریخ ___ به دنیا اومدن لطفا مثل من دوسشون داشته باش
نامه ی دوم
ته ته پدر من مرده اما من چند وقتی فهمیدم که پدرت برای انتقام از پدرم داره من و عذاب میده که انتقامشو بگیره میخوام فرار کنم اما بدون تو نمیتونم لطفا کمکم کن
نامه ی سوم
ببخشید که همیشه به خاطر من آسیب میبینی ببخشید که باعث شدم تیر بخوری ببخشید که از ارتفاع ترسیدم من و ببخش ته ته ببخشید.. ببخشید.. ببخشید
تهیونک بغض گرفته بود و نتونست بقیه نامه هارو بخونه فقط نامه هارو کنار گذاشت و پیش بچه هاش رفت اما قبلش از خانم پرسید بچه ها چند سالشونه
خماری
لایک کامنت حمایت همشو میخوام
پکی
ویو تهیونگ
چهار روز گذشته به من یکی اهدای قلب کرد اما بعد از اون روز من دیگه ا.ت رو ندیدم..هنوز ادرس یادمه اما نتونستم از بیمارستان مرخص بشم من فقط میخوام از اینجا برم و دنبال ا.ت بگردم اون منتظرمه من باید پیداش کنم
(چند هفته بعد)
بالاخره مرخص شدم و به جونگکوک گفتم من و ببره به اون آدرس..وقتی رسیدم دیدم زده یتیم خونه
رفتم تو که دیدم یه خانمی امد سمتم البته با بغض
خانم:پس بالاخره امدید جناب کیم
تهیونگ:بله اما من و از کجا میشناسید
خانم:ا.ت بهتون نگفتن؟
تهیونگ:چیو؟؟
خانم:لطفا دنبال من بیایید
تهیونگ با جونگکوک دنبال اون خانم رفتن که دیدن یه دختر بچه و یه پسر کوچولو توی حیاط اون یتیم خونه دارن بازی میکنن
خانم:این دوتا کوچولو هونسی و هوسوک هستن دختر و پسر شما خانم ا.ت یه چند تا نامه برای شما نوشتند و گفتن هر وقت به اینجا اومدید بهتون بدم اگر بخوایید ما قبلا تست دی ای ان رو گرفتیم و داریم میتونید ببینید یا اگر اطمینان ندارید تست بگیرید
تهیونگ با بغض داشت به حرفای خانم و بچه هایی که انگار بچه هاش بودن نگاه میکرد
تهیونگ: میشه نامه های ا.ت رو ببینم؟
خانم:البته
جونگکوک:من میرم پیش بچه ها
تهیونگ:هوم باشه
نامه ی اول
سلام ته ته چطوری خوبی بیب
ته ته این سوپرایز منه میخواستم برای تولدت بهت این موضوع رو بگم اما مادرم گفت که باید بچه ها فعلا بزرگ بنش من همون موقعی که تو برای سفر کاری رفتی ۶ ماهه باردار بودم نمیدونم الان بچه هامون چند سالشونه اما اوتا توی تاریخ ___ به دنیا اومدن لطفا مثل من دوسشون داشته باش
نامه ی دوم
ته ته پدر من مرده اما من چند وقتی فهمیدم که پدرت برای انتقام از پدرم داره من و عذاب میده که انتقامشو بگیره میخوام فرار کنم اما بدون تو نمیتونم لطفا کمکم کن
نامه ی سوم
ببخشید که همیشه به خاطر من آسیب میبینی ببخشید که باعث شدم تیر بخوری ببخشید که از ارتفاع ترسیدم من و ببخش ته ته ببخشید.. ببخشید.. ببخشید
تهیونک بغض گرفته بود و نتونست بقیه نامه هارو بخونه فقط نامه هارو کنار گذاشت و پیش بچه هاش رفت اما قبلش از خانم پرسید بچه ها چند سالشونه
خماری
لایک کامنت حمایت همشو میخوام
پکی
۲۳.۲k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.