پارت ۳۰ رمان (فیک) (بد بوی من // My bad boy)
....
#my_bad_boy #BTS #فیک #رمان_بی_تی_اس #رمان_بی_تی_اس #رمان #بد_بوی_من #تهیونگ #کیم_تهیونگ #جونگکوک #جئون_جونگکوک #نامجون #کیم_نامجون #جیمین #پارک_جیمین #سوکجین #جین #کیم_سوکجین #مین_یونگی #یونگی
#شوگا #ته #بی_تی_اس #سناریو #ترسناک #مد #سال #مدگل #سوگنگ
●
+(همه همدیگه رو معرفی کردن به نامادری ته و یورا و بعد همه نشستن و مشغول به خوردن صبحانه شدن...)
(همه در سکوت در حال خوردن صبحانه بودند که یورا سکوت رو شکست)
[بچه ها از این به بعد علامت یورا ₩ اینه...]
₩میگم ا.ت تو چرا به وی میگی تهیونگ؟
+چون دوست دارم و دختر عموشم
₩پس میشه منم تهیونگ صدات کنم؟
+نه
₩چرا اونوقت؟😒
+چون تو هیچ نسبتی با ته نداری اما من حداقل دختر عموشم😏
_...(سکوت)
بابا: عه دعوا نکنید دیگه قزیه ی این وی چیه دیگه
+چیزی نیست فقط آدمای غیر مهم بهش میگن وی و کسایی مثل من بهش میگن تهیونگ....تازه من ته هم بهش میگم😂
_یا ا.ت😂
+چیه دروغه؟نزار بگم اونم صدات میکنما
_کدو.......ا.ت خفه شو
+میگما.......بگم؟😂
_ا/تتتتتت😂
+باشه پس میگم....من بهش میگ....(جلوی دهنمو گرفت)
_نمیگیا.....
+(سرمو تکون دادم)
_آفرین حالا بشین و صبحونتو بخور
بابا: وایسا ببینم ا.ت تو چی صداش میکنی مگه؟😂
+چیزی نیست....همون اسمی که تو بچگی صداش میکردم..😂🤷🏼♀
عمو: کدوم؟.....من که یادم نمیاد
_عههههه چه اصراری دارینا نمیشه نمیگیم
عمو: خب چرا....نکنه چیز بدی بهت گفته😁
+وا عمووووووو از دست تو (خنده)
₩آخرش من میتونم تهیونگ صدات کنم
_نه
₩...باشه
نامادری ته: چیه خب مگه پسرم؟ بزار یورا هم تهیونگ صدات کنه..
+(تهیونگ بی توجه به حرف های نامادریش رو به بابام کرد و گفت)
_عمو من صبحونم تموم شد میشه برم اتاق ا.ت رو ببینم؟
بابا: باشه برو
+چی چیو برو نخیرم من نمیزارم بری اتاقم....اتاقمو میخوای چیکار خو
_میخوام ببینم دکور اتاقت چجوریه...چمیدونم....مگه چیکار میکنم بعد ۴ سال تازه اومدم خونتون حالا نمیزاری برم اتاقت؟....چع...واقعا که..
+(چون میدونستم داره بهونه میاره گفتم)
+اوفففف باشه....برو...ولی منم میام
_باشه بیا
+....(رفتیم توی اتاقم)
برای پارت بعد...نمیدونم....۱۱۵ تایی شیم..
بایی
(Love your self ♡)
#my_bad_boy #BTS #فیک #رمان_بی_تی_اس #رمان_بی_تی_اس #رمان #بد_بوی_من #تهیونگ #کیم_تهیونگ #جونگکوک #جئون_جونگکوک #نامجون #کیم_نامجون #جیمین #پارک_جیمین #سوکجین #جین #کیم_سوکجین #مین_یونگی #یونگی
#شوگا #ته #بی_تی_اس #سناریو #ترسناک #مد #سال #مدگل #سوگنگ
●
+(همه همدیگه رو معرفی کردن به نامادری ته و یورا و بعد همه نشستن و مشغول به خوردن صبحانه شدن...)
(همه در سکوت در حال خوردن صبحانه بودند که یورا سکوت رو شکست)
[بچه ها از این به بعد علامت یورا ₩ اینه...]
₩میگم ا.ت تو چرا به وی میگی تهیونگ؟
+چون دوست دارم و دختر عموشم
₩پس میشه منم تهیونگ صدات کنم؟
+نه
₩چرا اونوقت؟😒
+چون تو هیچ نسبتی با ته نداری اما من حداقل دختر عموشم😏
_...(سکوت)
بابا: عه دعوا نکنید دیگه قزیه ی این وی چیه دیگه
+چیزی نیست فقط آدمای غیر مهم بهش میگن وی و کسایی مثل من بهش میگن تهیونگ....تازه من ته هم بهش میگم😂
_یا ا.ت😂
+چیه دروغه؟نزار بگم اونم صدات میکنما
_کدو.......ا.ت خفه شو
+میگما.......بگم؟😂
_ا/تتتتتت😂
+باشه پس میگم....من بهش میگ....(جلوی دهنمو گرفت)
_نمیگیا.....
+(سرمو تکون دادم)
_آفرین حالا بشین و صبحونتو بخور
بابا: وایسا ببینم ا.ت تو چی صداش میکنی مگه؟😂
+چیزی نیست....همون اسمی که تو بچگی صداش میکردم..😂🤷🏼♀
عمو: کدوم؟.....من که یادم نمیاد
_عههههه چه اصراری دارینا نمیشه نمیگیم
عمو: خب چرا....نکنه چیز بدی بهت گفته😁
+وا عمووووووو از دست تو (خنده)
₩آخرش من میتونم تهیونگ صدات کنم
_نه
₩...باشه
نامادری ته: چیه خب مگه پسرم؟ بزار یورا هم تهیونگ صدات کنه..
+(تهیونگ بی توجه به حرف های نامادریش رو به بابام کرد و گفت)
_عمو من صبحونم تموم شد میشه برم اتاق ا.ت رو ببینم؟
بابا: باشه برو
+چی چیو برو نخیرم من نمیزارم بری اتاقم....اتاقمو میخوای چیکار خو
_میخوام ببینم دکور اتاقت چجوریه...چمیدونم....مگه چیکار میکنم بعد ۴ سال تازه اومدم خونتون حالا نمیزاری برم اتاقت؟....چع...واقعا که..
+(چون میدونستم داره بهونه میاره گفتم)
+اوفففف باشه....برو...ولی منم میام
_باشه بیا
+....(رفتیم توی اتاقم)
برای پارت بعد...نمیدونم....۱۱۵ تایی شیم..
بایی
(Love your self ♡)
۹.۷k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.