پارت۳۲ رمان (فیک) (بد بوی من // My bad boy)
....
#my_bad_boy #BTS #فیک #رمان_بی_تی_اس #رمان_بی_تی_اس #رمان
#بد_بوی_من #تهیونگ #کیم_تهیونگ #جونگکوک #جئون_جونگکوک #نامجون #کیم_نامجون #جیمین #پارک_جیمین #سوکجین #جین #کیم_سوکجین #مین_یونگی #یونگی
#شوگا #ته #بی_تی_اس #سناریو #ترسناک #مد #سال #مدگل #سوگنگ
....
+آ....این؟....اره....خب....این آخرین کادویی بود که بهم دادی گفتم یادگاری نگهش دارم...
_آها......نگو که هرچی که بهت دادم رو نگه داشتی!
+اتفاقن بله.....نگه داشتم.........نکنه تو هرچی بهت دادم رو انداختی؟!
_خب...............خب............آره انداختم!
+چع.......واقعا که......خیلی بدی!
_(خنده) خب من چمیدونم عه.......او راستی!
+چیه باز😑🔪
_برای اردوی هفته ی دیگه....میخوای چیکار کنی؟
یعنی چی!؟.....وسایلام آمادن از الان کاری ندارم.....چطور؟
_چمیدونم.....گفتم حتما بابام مارو هم تیمی کنه...
+چیییییی؟!.....وای خدا.....🤦♀
_چته چرا انقدر ناراحت شدی؟...از من بدت میاد؟
+خب...........شاید!........نمیدونم اخه......درسته ما الان همو بغل کردیم.....ولی......چیزه هنوزم....ما باهم مثل دشمنیم.....توی مدرسه....کلا تو یه آدم دیگه ای!.....اصلا اونجا نمیخندیدی...ولی اینجا خیلی خوش گذشت و خب ما مثل یه خانواده بودیم.....نمیدونم منظورم رو فهمیدی یا نه ولی به هر حال من هنوزم از دست تو ناراحتم
_اونوقت چرا ناراحتی؟ (یکم عصبانی)
+هوففففف خب تو با این مسخره بازیایی که راه انداختی تو مدرسه همه ازت مثل چی میترسن......تو....اونارو کتک میزنی.....کارت زرد و نارنجی و قرمز بهشون میدی..
_اینا نه به تو بلکه هیچکس ربطی نداره.......اصلا نباید میومدم اینجا.....تو هم مثل بقیه ای!....همتون مثل همدیگه اید.....(یکم داد و عصبانی) (بلند شدم که ا.ت یهو وایساد جلوم)
_ا.ت برو اونور وگرنه...
+وگرنه چی ها؟.....تو منظورم رو اشتباه فهمیدی ته!........منظورم اینه که.. (دستشو گرفت).....ببین تو همین چند دقیقه ی پیش ورژن کیوت و مهربونتو نشون دادی.....من.....من دلم برای تهیونگی که من همش سر به سرش میزاشتم....باهاش بازی میکردم....خیلی دوستش داشتم تنگ شده 🥺.....ولی تو عوض شدی...
_هع.....مثل همیشه حرف های تکراری......بهت گفتم ا.ت من دیگه اون تهیونگ قبل نیستم....من.....
تا پارت بعد ۱۲۰ تایی شیم..
#my_bad_boy #BTS #فیک #رمان_بی_تی_اس #رمان_بی_تی_اس #رمان
#بد_بوی_من #تهیونگ #کیم_تهیونگ #جونگکوک #جئون_جونگکوک #نامجون #کیم_نامجون #جیمین #پارک_جیمین #سوکجین #جین #کیم_سوکجین #مین_یونگی #یونگی
#شوگا #ته #بی_تی_اس #سناریو #ترسناک #مد #سال #مدگل #سوگنگ
....
+آ....این؟....اره....خب....این آخرین کادویی بود که بهم دادی گفتم یادگاری نگهش دارم...
_آها......نگو که هرچی که بهت دادم رو نگه داشتی!
+اتفاقن بله.....نگه داشتم.........نکنه تو هرچی بهت دادم رو انداختی؟!
_خب...............خب............آره انداختم!
+چع.......واقعا که......خیلی بدی!
_(خنده) خب من چمیدونم عه.......او راستی!
+چیه باز😑🔪
_برای اردوی هفته ی دیگه....میخوای چیکار کنی؟
یعنی چی!؟.....وسایلام آمادن از الان کاری ندارم.....چطور؟
_چمیدونم.....گفتم حتما بابام مارو هم تیمی کنه...
+چیییییی؟!.....وای خدا.....🤦♀
_چته چرا انقدر ناراحت شدی؟...از من بدت میاد؟
+خب...........شاید!........نمیدونم اخه......درسته ما الان همو بغل کردیم.....ولی......چیزه هنوزم....ما باهم مثل دشمنیم.....توی مدرسه....کلا تو یه آدم دیگه ای!.....اصلا اونجا نمیخندیدی...ولی اینجا خیلی خوش گذشت و خب ما مثل یه خانواده بودیم.....نمیدونم منظورم رو فهمیدی یا نه ولی به هر حال من هنوزم از دست تو ناراحتم
_اونوقت چرا ناراحتی؟ (یکم عصبانی)
+هوففففف خب تو با این مسخره بازیایی که راه انداختی تو مدرسه همه ازت مثل چی میترسن......تو....اونارو کتک میزنی.....کارت زرد و نارنجی و قرمز بهشون میدی..
_اینا نه به تو بلکه هیچکس ربطی نداره.......اصلا نباید میومدم اینجا.....تو هم مثل بقیه ای!....همتون مثل همدیگه اید.....(یکم داد و عصبانی) (بلند شدم که ا.ت یهو وایساد جلوم)
_ا.ت برو اونور وگرنه...
+وگرنه چی ها؟.....تو منظورم رو اشتباه فهمیدی ته!........منظورم اینه که.. (دستشو گرفت).....ببین تو همین چند دقیقه ی پیش ورژن کیوت و مهربونتو نشون دادی.....من.....من دلم برای تهیونگی که من همش سر به سرش میزاشتم....باهاش بازی میکردم....خیلی دوستش داشتم تنگ شده 🥺.....ولی تو عوض شدی...
_هع.....مثل همیشه حرف های تکراری......بهت گفتم ا.ت من دیگه اون تهیونگ قبل نیستم....من.....
تا پارت بعد ۱۲۰ تایی شیم..
۹.۹k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.