پارت هشتم عشق دوستی

پارت هشتم عشق دوستی


لباشامو پوشیدم اسلاید دوم و رفتم کفشام بپوشم که سوهو اومد و گفشامو بست رفتیم پایین دیدیم کانگ هو و یون جو دارن صبحونه میخورن ماهم رفتیم کنارشون نشستیم
ی ج / داداش منو کانگ هو تصمیمی گرفتیم
سوهو / خوب بگو
ی ج / بینین زن داداش
من / زن داداش!
سوهو / راحت باش
ی ج / من و کانگ هو فکر میکنیم تو این سفر خوب همو شناختیم
من / داشتم حالت تهوع میگرفم که به سوهو گفتم زود پاشو بریم
سوهو / بچه ها ناهار خوردنی حرفتون رو میگین کار واجبی برامون پیش اومده ما میریم بالا
رفتیم و تو آسانسور حال من بد شد و بیهوش شدم

ویو سوهو
به من گفت که سریع پاشم که حالش بده منم زود پاشدم تو آسانسور حالش بد شد و بیهوش شد منم بغلش کردم و بردم بیمارستان
سوهو / ببخشین خانم برای همسر من اتفاقی افتاده
خانم پرستا / لطفا با دکترشون صحبت کنین
سوهو / آقای دکتر حال همسر من چطوره
آقای دکتر / همسر شما باردار هستن و یه پسر کوچولو تو شکمشون دارن لطفا تا ۲ ماه رابطه جنسی نداشته باشین به بچه آسیب میزنه این کوچولو امروز هفته دومشه
سوهو / یعنی از قبل بوده
آق دک / بله قبل انجام اون کار بچه تشکیل میشه خانم پرستار بعد به هوش اومدن خانم از ایشون یه سونو گرافی بکن ببین بچه سالمه یا نه چشم


ویو من بعد چند ساعت بیدار شدم
من / سوهو من کجام
سوهو / بیمارستانی عزیزم
من / واسه چی بیمارستان
سوهو / چون یه پسر خوشگل تو شکمت داره
من/ واقعا
بعد عکس و اینا که فهمیدیم بچه زنده و سالمه اومدیم هتل شب شده بود خوابیدیم
___________________________________________________

اگه بتونم الان پارت بعدی رو مینویسم❤❤❤❤❤