part (20) 🫂🖇🔮
part (20) 🫂🖇🔮
لنا با دوست من تو رابطس میخوام بهش حقیقت و بگم و از شما کمک میخوام
سوهو:با کمال میل قبول میکنم
هانا:ممنون..بلند شدکه بره که سوهو گفت:راستی ی چیز دیگه
هانا:چی؟
سوهو:گفتم که بهش شک کردم ی شنود توی تلفن همراهش گذاشته بودم اگه اونم لازمه صدای ظبط شده شو بیارم براتون
هانا:واقعا؟؟مرسی لطف میکنین
سوهو رفت و فایل و داد به هانا .. هانا هم اونو گوش کرد و خوشحال بود از اینکا با این میتونه حتی بیگناهی دوستشو ثابت کنه
هانا:اقای سوهو لطفا امشب لنا رو پیش خودتونوبیارید منم دوستامو میارم اینجا و همه چیزو میگیم خوبه ؟؟و اینکه این فایل هم دستتون باشه که شما بدین به من اگه دست من باشه شاید بگن فیک هست اوکی؟؟
سوهو: اوکی
پایان فلش بک:/
نامجون هنوز تو شک بود نمیتونست این قضیه رو هزم کنه باورش براش سخت بود کسی که دوسال بهش گفته بود دوسش داره همش الکی بود؟؟از ی طرف خوشحال بود که لنا هنوز کاری نکرده بود
هانا چون ماشین نداره که بره (چون صب خراب شده بود) نامی گفت:ماشین ندارین؟؟
هانا:چرا ولی خراب شده بود نیاوردمش
نامی:پس چجوری اومدین؟
هانا:با تاکسی
نامی:خب بیاین با من بریم
هانا:مزاحمتون نمیشم تاکسی اینترنتی میگیرم
نامی:چ مزاحمتی بیاین دیگه
هانا:اوک
نشستیم تو ماشین که ته زنگ زد
ته:الو داداش*گریه*
ناگی:الو ته چیشده؟؟
ته:بیا بیمارستان یونا ...یونا*گریه*
نامی:یونا چش شده؟؟
ته:تصادف کرده
نامی:وای الان حالش خوبه؟؟ادرس بده بیام
ته:اوک
هانا:چیشده؟؟
نامی:یونا تصادف کرده
هانا:پس چرا وایسادی بدو بریم دیگه
نامی:اوک
ته ویو:/
از وقتی اون صدا رو شنیدم کلا به هم ریختم یعنی من به خاطر ی دروغ با یونا کلی بد اخلاقی کردم؟؟
چرا ؟؟حالا واقعا من ی زود باورم
یونا از خونه زد بیرون منم دنبالش رفتم
فلش بک به اونجایی که هانا رفت بیرون و ته هم رفت دنبالش:/
ته:یونا وایسا کجا داری میری؟؟
یونا:میرم به جهنم میرم به درک *بوممممم* ی ماشین با سرفت بالا یونا رو زد ..
ته:ی...یونا*داد*راننده درجا فرار کرد
پایان فلش بک:/
لنا با دوست من تو رابطس میخوام بهش حقیقت و بگم و از شما کمک میخوام
سوهو:با کمال میل قبول میکنم
هانا:ممنون..بلند شدکه بره که سوهو گفت:راستی ی چیز دیگه
هانا:چی؟
سوهو:گفتم که بهش شک کردم ی شنود توی تلفن همراهش گذاشته بودم اگه اونم لازمه صدای ظبط شده شو بیارم براتون
هانا:واقعا؟؟مرسی لطف میکنین
سوهو رفت و فایل و داد به هانا .. هانا هم اونو گوش کرد و خوشحال بود از اینکا با این میتونه حتی بیگناهی دوستشو ثابت کنه
هانا:اقای سوهو لطفا امشب لنا رو پیش خودتونوبیارید منم دوستامو میارم اینجا و همه چیزو میگیم خوبه ؟؟و اینکه این فایل هم دستتون باشه که شما بدین به من اگه دست من باشه شاید بگن فیک هست اوکی؟؟
سوهو: اوکی
پایان فلش بک:/
نامجون هنوز تو شک بود نمیتونست این قضیه رو هزم کنه باورش براش سخت بود کسی که دوسال بهش گفته بود دوسش داره همش الکی بود؟؟از ی طرف خوشحال بود که لنا هنوز کاری نکرده بود
هانا چون ماشین نداره که بره (چون صب خراب شده بود) نامی گفت:ماشین ندارین؟؟
هانا:چرا ولی خراب شده بود نیاوردمش
نامی:پس چجوری اومدین؟
هانا:با تاکسی
نامی:خب بیاین با من بریم
هانا:مزاحمتون نمیشم تاکسی اینترنتی میگیرم
نامی:چ مزاحمتی بیاین دیگه
هانا:اوک
نشستیم تو ماشین که ته زنگ زد
ته:الو داداش*گریه*
ناگی:الو ته چیشده؟؟
ته:بیا بیمارستان یونا ...یونا*گریه*
نامی:یونا چش شده؟؟
ته:تصادف کرده
نامی:وای الان حالش خوبه؟؟ادرس بده بیام
ته:اوک
هانا:چیشده؟؟
نامی:یونا تصادف کرده
هانا:پس چرا وایسادی بدو بریم دیگه
نامی:اوک
ته ویو:/
از وقتی اون صدا رو شنیدم کلا به هم ریختم یعنی من به خاطر ی دروغ با یونا کلی بد اخلاقی کردم؟؟
چرا ؟؟حالا واقعا من ی زود باورم
یونا از خونه زد بیرون منم دنبالش رفتم
فلش بک به اونجایی که هانا رفت بیرون و ته هم رفت دنبالش:/
ته:یونا وایسا کجا داری میری؟؟
یونا:میرم به جهنم میرم به درک *بوممممم* ی ماشین با سرفت بالا یونا رو زد ..
ته:ی...یونا*داد*راننده درجا فرار کرد
پایان فلش بک:/
۴۱.۴k
۰۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.