پارت سی و نهم / part39
پارت سی و نهم / part39
کوک :
_ایگنورم میکنی ؟ (ایگنور : نادیده گرفتن ، اهمیت ندادن)
+نه خب نمیدونم ..چیکار کنم
_منم تابحال تو رابطه نبودم
+مطمئنی ؟
_منظورم عاشقانس اتفاقات اون شبو نادیده بگیر من بخاطرت تغییر میکنم
+پس چرا بهم نمیگی بیماریت چیه ؟
_بیماریم رو چیکار داری ؟
+میخوام بدونم
مدام به این فکر میکردم شاید کاراش از قصد نبوده و مشکلی داره ، دلم نمیخواست با دستای خودم بندازمش گوشه زندان .. یا شایدم کارش به مرگ میرسید
بهرحال ازم متنفر میشد. اگه میفهمید ، تنها خواستش کُشتن من میشد .
_بیخیال ؛ امشبو پیش من باش
+ نمیشه رد کنم این خواسته تونو ؟
_ نه
تهیونگ :
نفسی فوت کردم ، نفهمیدم کِی خوابیدم
با فاصله از هم خوابیده بودیم ، چیزی اتفاق نیوفتاد و بابتش خوشحال بودم.
با نور خورشید که رو صورتم میتابید چشمامو اروم باز کردم
اول ترسیدم ، برام عادی نبود
دستاشو دورمحلقه کرده بود
_قر...قربان.. آی
و سعی میکردم دستاشو از خودم جدا کنم
با صدای خمارش آروم لب زد
_چیکار میکنی
+بزارید برم
_چرا نمیزارین بخوابم
و پشتشو به من کرد
بلند شدم و از اتاق خارج شدم
.
یک هفته بعد-
تهیونگ : بعد از اون روز ، هیچاتفاق خاصی نیوفتاد
روزها عادی میگذشتن ، شش _ هفت روز بود که جانکوک کاری با من نداشت از این بابت کمی ناراحت بودم کاملا ایگنورم میکرد انگار نه انگار که وجود دارم.
شب بود و روی تخت ، فکر و خیال از مغزم دست نمیکشیدن در همون وضعیت با خیال و فکرام خوابم برد
پنجره باز بود باد خنک صبحگاهی صورتمو نوازش میکرد ، با صدای جانگکوک و آژیر ماشین پلیس ، از خواب پریدم
_مننکشتمش میفهمی؟ میفهمی میگم ؟؟؟
_قربان اون جنازه تو این خونهست
..
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
کوک :
_ایگنورم میکنی ؟ (ایگنور : نادیده گرفتن ، اهمیت ندادن)
+نه خب نمیدونم ..چیکار کنم
_منم تابحال تو رابطه نبودم
+مطمئنی ؟
_منظورم عاشقانس اتفاقات اون شبو نادیده بگیر من بخاطرت تغییر میکنم
+پس چرا بهم نمیگی بیماریت چیه ؟
_بیماریم رو چیکار داری ؟
+میخوام بدونم
مدام به این فکر میکردم شاید کاراش از قصد نبوده و مشکلی داره ، دلم نمیخواست با دستای خودم بندازمش گوشه زندان .. یا شایدم کارش به مرگ میرسید
بهرحال ازم متنفر میشد. اگه میفهمید ، تنها خواستش کُشتن من میشد .
_بیخیال ؛ امشبو پیش من باش
+ نمیشه رد کنم این خواسته تونو ؟
_ نه
تهیونگ :
نفسی فوت کردم ، نفهمیدم کِی خوابیدم
با فاصله از هم خوابیده بودیم ، چیزی اتفاق نیوفتاد و بابتش خوشحال بودم.
با نور خورشید که رو صورتم میتابید چشمامو اروم باز کردم
اول ترسیدم ، برام عادی نبود
دستاشو دورمحلقه کرده بود
_قر...قربان.. آی
و سعی میکردم دستاشو از خودم جدا کنم
با صدای خمارش آروم لب زد
_چیکار میکنی
+بزارید برم
_چرا نمیزارین بخوابم
و پشتشو به من کرد
بلند شدم و از اتاق خارج شدم
.
یک هفته بعد-
تهیونگ : بعد از اون روز ، هیچاتفاق خاصی نیوفتاد
روزها عادی میگذشتن ، شش _ هفت روز بود که جانکوک کاری با من نداشت از این بابت کمی ناراحت بودم کاملا ایگنورم میکرد انگار نه انگار که وجود دارم.
شب بود و روی تخت ، فکر و خیال از مغزم دست نمیکشیدن در همون وضعیت با خیال و فکرام خوابم برد
پنجره باز بود باد خنک صبحگاهی صورتمو نوازش میکرد ، با صدای جانگکوک و آژیر ماشین پلیس ، از خواب پریدم
_مننکشتمش میفهمی؟ میفهمی میگم ؟؟؟
_قربان اون جنازه تو این خونهست
..
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
۱۳.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.