پارت
پارت ۱۷
هان: آخ سرم درد میکنه(لحجه بچه کوچولو )
کوک: سلام آقا کوچولو چطوری؟
هان: سرم درد میکنه گشنمه
کوک: خیلی خوب برو دست صورتت بشور
هان: نمیتونم
کوک: چرا؟
هان: مامانم همیشه دست و صورتم میشوره
کوک: باشه برو دسشویی تا دست صورتت بشورم
هان:مرسییی
(تو دستشویی)
کوک:اسمت چیه؟
هان: اسمم هانه
کوک:اسمم مامانت چیه؟
هان: به تو چه
کوک: اگر بهم نگی اسم مامانت چطوری مامانت پیدا کنم ؟
هان: اسمش ویکتوریاس
کوک: ( باخودش )چی ویکتوریا نکنه همون باشه
هان: عمو عه الو کجایی مردی الوو؟
کوک: بله بله
هان: چت شد پس؟
کوک: هیچی راستی اسم بابات چیه ؟
هان:( با چشم های اشکی ) بابا ندارم
کوک: مامانت با گرد افشانی گل ها تورا به دنیا اورده؟
هان: نه بابا ندارم بابام مرده خوب بریم صبحونه بخوریم گشنمهههه
کوک : باش بیا برین سر میز
( سر میز)
الیکا: وای چقدر لباست شبیه بچه های فقیر ه و نجسه
هان: حداقل بهتر از لباس تو که همجات معلومه
کوک:(سعی درحال نخندیدن)
الیکا: ووف چه بچه ای پرویی
ملینا:( خواهر الیکاس) معلومه دیگه مادر و پدر بالا سرش نبودن ادب بهش بدن ( با خنده)
هان:( هان اعصبانی از روی صندلیش بلند شد در محکم بست)
ملینا: اوی در را ببند بچه پرو این در از کل لباس های تو گرون تره
................
سر پارت الیکا و ملینا واقعا حرصم گرفت
هان: آخ سرم درد میکنه(لحجه بچه کوچولو )
کوک: سلام آقا کوچولو چطوری؟
هان: سرم درد میکنه گشنمه
کوک: خیلی خوب برو دست صورتت بشور
هان: نمیتونم
کوک: چرا؟
هان: مامانم همیشه دست و صورتم میشوره
کوک: باشه برو دسشویی تا دست صورتت بشورم
هان:مرسییی
(تو دستشویی)
کوک:اسمت چیه؟
هان: اسمم هانه
کوک:اسمم مامانت چیه؟
هان: به تو چه
کوک: اگر بهم نگی اسم مامانت چطوری مامانت پیدا کنم ؟
هان: اسمش ویکتوریاس
کوک: ( باخودش )چی ویکتوریا نکنه همون باشه
هان: عمو عه الو کجایی مردی الوو؟
کوک: بله بله
هان: چت شد پس؟
کوک: هیچی راستی اسم بابات چیه ؟
هان:( با چشم های اشکی ) بابا ندارم
کوک: مامانت با گرد افشانی گل ها تورا به دنیا اورده؟
هان: نه بابا ندارم بابام مرده خوب بریم صبحونه بخوریم گشنمهههه
کوک : باش بیا برین سر میز
( سر میز)
الیکا: وای چقدر لباست شبیه بچه های فقیر ه و نجسه
هان: حداقل بهتر از لباس تو که همجات معلومه
کوک:(سعی درحال نخندیدن)
الیکا: ووف چه بچه ای پرویی
ملینا:( خواهر الیکاس) معلومه دیگه مادر و پدر بالا سرش نبودن ادب بهش بدن ( با خنده)
هان:( هان اعصبانی از روی صندلیش بلند شد در محکم بست)
ملینا: اوی در را ببند بچه پرو این در از کل لباس های تو گرون تره
................
سر پارت الیکا و ملینا واقعا حرصم گرفت
- ۷.۱k
- ۲۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط