مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان
مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان
پــــارت⑥①
جین: خوبه.. من خیلی گشنمه
ات: یااا دیشب اون همه خوردی بعد هنوز میگی گشنمه
جین: اره... ولی توی خواب خیلی زیبا میشی من نگات کردم و گشنگیمو فراموش کردم
ات:(لبخند)
جین: بلند نمیشی؟
ات: فقط یه پنج دقیقه دیگه بخوابم
جین:اومد جلو و روی گردنش بوسه های ارومی میزد
ات: باشه باشه بیدار شدم نگاه کننن
جین: امروز بریم بیرون؟
ات: اره.. ولی کجا بریم
لبخند زدم و بهش نگاه کردم
جین: مثلا شهربازی چطوره؟ یادته یه بار دبیرستان که بودیم رفتیم شهربازی؟ تو از ترن هوایی ترسیدی و من بزور سوارت کردم بعدشم باهام قهر کردی😂
ات: واییی خیلی خوب بود.. پس امروز بریم شهربازی.. ولی من سوار ترن هوایی نمیشماا
جین: میشی عزیزم
(رفتن شهربازی و کلی خوش گذروندن و توی چرخ و فلک کلی عکس گرفتن و خندیدن و خلاصه که کلی هیجان براشون زنده شد)
فردا صبح ات ویو
انگشت هام رو روی لپ های جین گذاشتم و اروم فشار میدادم
ات: جین(اروم)
جین بیدار نمیشد و خیلی خوابش سنگین بود
ات: جینی.. عشقم بیدار نمیشی؟(اروم)
جین: بیا یکم اینجوری بمونیم
ات: بیدار بودی؟(خنده)
جین: نه..(با چشمای بسته و خنده حرفاش و میزنه)
ات: چقد دیگه میخوای اینجوری بمونیم؟
جین: تا ابد..(محکم تر بغلش کرد)
ات: ولی من از گشنگی میمیرم که
پــــارت⑥①
جین: خوبه.. من خیلی گشنمه
ات: یااا دیشب اون همه خوردی بعد هنوز میگی گشنمه
جین: اره... ولی توی خواب خیلی زیبا میشی من نگات کردم و گشنگیمو فراموش کردم
ات:(لبخند)
جین: بلند نمیشی؟
ات: فقط یه پنج دقیقه دیگه بخوابم
جین:اومد جلو و روی گردنش بوسه های ارومی میزد
ات: باشه باشه بیدار شدم نگاه کننن
جین: امروز بریم بیرون؟
ات: اره.. ولی کجا بریم
لبخند زدم و بهش نگاه کردم
جین: مثلا شهربازی چطوره؟ یادته یه بار دبیرستان که بودیم رفتیم شهربازی؟ تو از ترن هوایی ترسیدی و من بزور سوارت کردم بعدشم باهام قهر کردی😂
ات: واییی خیلی خوب بود.. پس امروز بریم شهربازی.. ولی من سوار ترن هوایی نمیشماا
جین: میشی عزیزم
(رفتن شهربازی و کلی خوش گذروندن و توی چرخ و فلک کلی عکس گرفتن و خندیدن و خلاصه که کلی هیجان براشون زنده شد)
فردا صبح ات ویو
انگشت هام رو روی لپ های جین گذاشتم و اروم فشار میدادم
ات: جین(اروم)
جین بیدار نمیشد و خیلی خوابش سنگین بود
ات: جینی.. عشقم بیدار نمیشی؟(اروم)
جین: بیا یکم اینجوری بمونیم
ات: بیدار بودی؟(خنده)
جین: نه..(با چشمای بسته و خنده حرفاش و میزنه)
ات: چقد دیگه میخوای اینجوری بمونیم؟
جین: تا ابد..(محکم تر بغلش کرد)
ات: ولی من از گشنگی میمیرم که
۴.۶k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.