مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان

مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان

پــــارت⑦①


جین: باشه پاشو بریم یه چیزی بخوریم
ات: اوکیی
جین: یه چیزی رو فراموش نکردی؟
ات: چی رو؟
جین:(به لباش اشاره کرد)
ات:( لبخند)(بوسش کرد)
جین: افرین(خنده)
/گوشی جین زنگ خورد/
ات: کیه؟
جین: کی میتونه باشه.. جونگ کوکه دیگه
ات: جواب بده ببین چی میگه
جین: اوکی.. الو چته سر صبحی
جونگ کوک: ات رو بهم برگردون.. جلوی خونتم
جین: هه(پوزخند) بزار از خودش بپرسیم..
جین: ات بیا توی تراس اتاق جونگ کوک و ببین
ات: چرا چی شده؟
رفتن توی تراس و به جونگ کوک که توی حیاط عمارت وایساده بود نگاه میکردن
ات: چی میخوای؟
جونگکوک: ات... حالت خوبه بیا پایین عشقم من منتظرتم
ات: هرگز... من دیگه به جهنم تو برنمیگردم
جین: دیدی؟ خودش نمیخواد بیاد پیشت.. چرا ولمون نمیکنی؟
جونگکوک: ات... یه بار برای همیشه بهم بگو.. یا الان یا هیچوقت.. میایی پیش من یا نه؟
ات: دیگه دیر شده.. من مال جینم
جونگکوک: چی؟؟ جین میکشمت بهت گفتم بهش دست نزن عوضی(داد)
جین: بریم داخل ات؟
ات: اوهوم
ویو جونگ کوک
ات دیگه دوستم نداره؟ همش الکی بود؟؟
باورم نمیشه.... باشه ات میدونم باهات چیکار کنم
ات: جین؟

~~~~~~~~
یه پارت دیگه هم اپ میکنم
گایز فردا شاید نتونم پارت هارو بزارم و اگه فردا آنلاین نشدم شنبه براتون ۴تا پارت آپ میکنم
شاید بگین چقد دارم سریع پیش میرم ثلی.. یکی ار فالوور های قشنگمون منتظر فیک جیمینه منم نمیخوام فیکا توی پیج قاطی پاتی شه برای همین اول اینو تموم کنم بعدش فیک جیمینو میزارم🍭