پارت ۳۴
پارت ۳۴
ا.ت:الان بریم؟
جونگکوک:اره باید خیلی زود شروع کار کنیم
ا.ت:عامممم باشه
کوک:داخل عمارت تو برای من هیچ کسی نیستی فقط و فقط بهم کمک میکنی توی معموریت نا پس دیگه نیازی نیست توضیح بدم؟
ا.ت:من از الان شروع کار میکنم(ذوق)
کوک:نه فعلا باید تمرین کنی و آماده ات کنم
ا.ت:پوففففف باشه
کوک: من میرم تو و تو پشت سرم بعد پنج دقیقه میای و همون دیالوگی که پدر من و سرش در اوردی و میگی...باشه؟
کوک:افرین تا انجا امدی خیلی خوبه
ا.ت:منتشکرم قربان
(پرش زمانی به ۴ سال بعد)
چون چهار سال گذشته سناشون و میگم
ا.ت ۱۸ سال
کوک ۲۰ سال
کوک:تهیونگ ا.ت رو صدا کن فکر کنم انقدری بزرک شده که بتونیم بهش بگیم
تهیونگ:اره فقط کنم وقتشه
تهیونگ:ا.تتتتتت...ا.تتتتتتت
جیمین:صدا تو بِبُر برادر عزیزم
تهیونگ:خو ا.ت کوش
جیمین:گفت میره بیرون
تهیونگ:چی!..وای نه نه نه جونگکوککک
کوک:بله چی شده
تهیونگ:ا.ت رفته بیرون
کوک:مگه بهش نگفته بودیم حق بیرون رفتن ندارههه لعنتی پسرا عجله کنید باید زود بریم دنبالش
جیهوپ:بچه ها گوشیش و جا گذاشته
شوگا:براش پیام امده بیاید بخونیم
جین:زود باش لعنتی توش چی نوشته
نامجون:پیام ناشناسه..زده سلام لیدی ا.ت منتظرتم درباره ی همون موضوع تو بار ادرس و قبلا بهت دادم تا ۳ ساعت دیگه زمانت تموم میشه عجله کن دختر خانم
ا.ت:باشه
کوک:موفق باشی فعلا
ا.ت:فعلا
ویو ا.ت
بعد از رفتن کوک چند دقیقه رفتم داخل و بادیگاردا جوری باهام رفتار کردن انگار قرار نابودشون کنم...دیالوگ و گفتم و سریع امدم تو و خدمت کارا بهم گفتن بریم اتاق کوک و منم همین کار و کردم و الان...داخل اتاقشم
ا.ت:الان بریم؟
جونگکوک:اره باید خیلی زود شروع کار کنیم
ا.ت:عامممم باشه
کوک:داخل عمارت تو برای من هیچ کسی نیستی فقط و فقط بهم کمک میکنی توی معموریت نا پس دیگه نیازی نیست توضیح بدم؟
ا.ت:من از الان شروع کار میکنم(ذوق)
کوک:نه فعلا باید تمرین کنی و آماده ات کنم
ا.ت:پوففففف باشه
کوک: من میرم تو و تو پشت سرم بعد پنج دقیقه میای و همون دیالوگی که پدر من و سرش در اوردی و میگی...باشه؟
کوک:افرین تا انجا امدی خیلی خوبه
ا.ت:منتشکرم قربان
(پرش زمانی به ۴ سال بعد)
چون چهار سال گذشته سناشون و میگم
ا.ت ۱۸ سال
کوک ۲۰ سال
کوک:تهیونگ ا.ت رو صدا کن فکر کنم انقدری بزرک شده که بتونیم بهش بگیم
تهیونگ:اره فقط کنم وقتشه
تهیونگ:ا.تتتتتت...ا.تتتتتتت
جیمین:صدا تو بِبُر برادر عزیزم
تهیونگ:خو ا.ت کوش
جیمین:گفت میره بیرون
تهیونگ:چی!..وای نه نه نه جونگکوککک
کوک:بله چی شده
تهیونگ:ا.ت رفته بیرون
کوک:مگه بهش نگفته بودیم حق بیرون رفتن ندارههه لعنتی پسرا عجله کنید باید زود بریم دنبالش
جیهوپ:بچه ها گوشیش و جا گذاشته
شوگا:براش پیام امده بیاید بخونیم
جین:زود باش لعنتی توش چی نوشته
نامجون:پیام ناشناسه..زده سلام لیدی ا.ت منتظرتم درباره ی همون موضوع تو بار ادرس و قبلا بهت دادم تا ۳ ساعت دیگه زمانت تموم میشه عجله کن دختر خانم
ا.ت:باشه
کوک:موفق باشی فعلا
ا.ت:فعلا
ویو ا.ت
بعد از رفتن کوک چند دقیقه رفتم داخل و بادیگاردا جوری باهام رفتار کردن انگار قرار نابودشون کنم...دیالوگ و گفتم و سریع امدم تو و خدمت کارا بهم گفتن بریم اتاق کوک و منم همین کار و کردم و الان...داخل اتاقشم
۱۰.۳k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.