پارت32فصل2

پارت32فصل2

ا.ت: فکر کنم گممون کردن
کوک: نیستن بریم خونه
رفتیم خونه یونی رفت بالا خوابید
کوک: یه نقشه ای دارم
ا.ت: چی
کوک: باید جینا رو بِکشیم سمتمون
ا.ت:منظورت چیه
کوک: یعنی خودمون باید دنباله جینا باشیم تا بفهمه کسی که قوی تره کیه
ا.ت: اون راحت پیداش میشه
کوک: فقط عادی برو تو خیابون منم از پشت حواسم بهت هست اون هیچ کاری نمیکنه
ا.ت: ولی من میترسم
کوک: نترس عزیزم حواسم بهت هست
ا.ت: نمیدونم ولی باشه
رفتیم تو خیابون
کوک: نترس قشنگم خب من پشت سرت میام
ا.ت: باشه
کوک: برو تو میتونی
یکی به کوک زنگ زد
ا.ت: کیه
کوک: نمیدونم الو
👱🏻‍♂️: الو سلام اقای جئون
کوک: بله شما
👱🏻‍♂️: من از بیمارستان تماس گرفتم پدرتون
تصادف کردن
کوک: چی پدرم
👱🏻‍♂️: بله
کوک: الان میام
ا.ت: کجا
کوک: نفهمیدی چی گفت
ا.ت: تو از کجا میدونی شاید یه تله باش
کوک:اگه نباشه چی
ا.ت: الان زنگ میزنم به بابا
جینز: الو
ا.ت: برداشت الو باباجون
جینز: جانم عروسم
ا.ت: کجایی بابا
جینز: خونه اتفاقی افتاده
ا.ت: نه همینجوری میپرسم خب مزاحم نمیشم
جینز: نه عزیزم مراحمی
ا.ت: دیدی که پدرت خوبه اون یه تلست
کوک: چیکار کنیم
ا.ت: من میرم به جای تو
کوک: نه من نمیتونم خودت تنها رو بفرستم
ا.ت: نترس من چیزیم نمیشه فقط پشتم باش
کوک: باشه مراقب خودت باش
ا.ت: توهم همینطور

#کوک
#فیک
#سناریو