𝑷𝒂𝒓𝒕:7
𝑷𝒂𝒓𝒕:7
"فقط یه لمس..."
ا.ت ویو:
فیلمش قشنگ بود و خب جی دو هم آدم خوبی بود ولی توی راه برگشت به خونه بودم که یهو یه دختره بغلم کرد...
ا.ت:ببخشید شما؟
دختره:مهم نیست من کیم،مهم اینه که تو میتونی بهم کمک کنی.
ا.ت:کمک؟
دختر:آره کمک
ا.ت:چه کمکی از دستم بر میاد؟
دختر:(با حالت دستوری و مغرورانه)میری همین الان برای یه گوشی میاری.
ا.ت:ب..ب..باشه
ا.ت ویو:
اون دختر عجیب یه جوری بهم گفت که گوشی بیارم از ترس مجبور شدم یه گوشی ببرم براش...
ا.ت:بگیر
دختر:ممنون
ا.ت:برای چی گوشی میخوای؟
دختر:دنبال من بیا
ا.ت:اوکی
راوی:اون دختر ا.ت رو برد یه جای کور و تاریک و به یه دیوار تکیش داد و محکم گلوشو گرفت...
دختر:قسم میخوره اگر به کسی بگی من رو دیدی زنده زنده دفنت میکنم.
ا.ت:و..ولی من که ا..اسمت رو ن..نمیدونم
دختر:حالا برو گمشو
ا.ت ویو:
از ترس به هیچکس هیچی نگفتم و با گلویی که رد چنگای اون دختر افتاده بود روش داشتم میرفتم خونه...
ا.ت:دختره ی بیشعور،گردنم زخم شد(با حالت عر زدن)
ولی مگه کی بود یا چیکار کرد؟(کنجکاوی)
راوی:ا.ت رسید دم در و گلوشو یه جوری پوشوند و سریع رفت حموم...
"فقط یه لمس..."
ا.ت ویو:
فیلمش قشنگ بود و خب جی دو هم آدم خوبی بود ولی توی راه برگشت به خونه بودم که یهو یه دختره بغلم کرد...
ا.ت:ببخشید شما؟
دختره:مهم نیست من کیم،مهم اینه که تو میتونی بهم کمک کنی.
ا.ت:کمک؟
دختر:آره کمک
ا.ت:چه کمکی از دستم بر میاد؟
دختر:(با حالت دستوری و مغرورانه)میری همین الان برای یه گوشی میاری.
ا.ت:ب..ب..باشه
ا.ت ویو:
اون دختر عجیب یه جوری بهم گفت که گوشی بیارم از ترس مجبور شدم یه گوشی ببرم براش...
ا.ت:بگیر
دختر:ممنون
ا.ت:برای چی گوشی میخوای؟
دختر:دنبال من بیا
ا.ت:اوکی
راوی:اون دختر ا.ت رو برد یه جای کور و تاریک و به یه دیوار تکیش داد و محکم گلوشو گرفت...
دختر:قسم میخوره اگر به کسی بگی من رو دیدی زنده زنده دفنت میکنم.
ا.ت:و..ولی من که ا..اسمت رو ن..نمیدونم
دختر:حالا برو گمشو
ا.ت ویو:
از ترس به هیچکس هیچی نگفتم و با گلویی که رد چنگای اون دختر افتاده بود روش داشتم میرفتم خونه...
ا.ت:دختره ی بیشعور،گردنم زخم شد(با حالت عر زدن)
ولی مگه کی بود یا چیکار کرد؟(کنجکاوی)
راوی:ا.ت رسید دم در و گلوشو یه جوری پوشوند و سریع رفت حموم...
۲.۹k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.