𝕡𝕒𝕣𝕥:⁵
𝕡𝕒𝕣𝕥:⁵
°تهیونگ°
با صدای زنگ از خواب پریدم (هه هه هههههه ایسگاتون کردم همش خواب بود😂😂)
خدای من چرا انقدر به ا/ت فکر میکنم که تهش همچین خوابایی ببینم؟
نکنه راستی راستی عاشقش شدم؟
نه بابا عمرا عاشق این روانی بشم
(منظورم از همش از کافه شروع میشه تا الان😂😂 جرررررر چهار تا پارت ایسگاتون کردم 😂😂)
بلند شدم داشتم وسایلمو جمع میکردم که دیدم ا/ت یه مشکلی داره
تهیونگ:ا/ت کمک میخوای؟
ا/ت:نخیرشم لازم نکرده تو کمکم کنی
چند دقیقه بهش نگاه کردم
ا/ت:هوووووففففف میشه موهامو شونه کنی؟
دستم نمیرسه
تهیونگ:باشه
شونه رو از دستش گرفتم شروع کردم به شونه زدن موهاش
موهاش خیلی نرم بلند بود
بوی خیلی خوبی میداد
نکنه واقعا عاشقش شدم؟(چقدر رفتارهای ا/ت منو یاد یه بنده خدایی می ندازه. خودش میدونه منظورم بااونه)
تهیونگ:خب تموم شد
نمیخوای چیزی بهم بگی؟
ا/ت:اه خیلی خوب ممنون
رفتم مسواک بزنم همین مسواک و زدم به دهنم، دهنم آتیش گرفت
ا/ت داخل خمیر دندون سس فلفل ریخته بود
تفش کردم بیرون
رفتم تا آب بخورم که دیدم ا/ت کل اب باقی مونده رو ریخت تو لیوان و خوردش
دلم میخواست بزنم لهش کنم (بزن لهش کن فرزندم)
تهیونگ:تلافیشو سرت در میارم ا/ت
ا/ت:میبینیم
(5 ساعت بعد)
کلاس ها تموم شد رفتم داخل اتاق ا/ت نیومده بود پس بهترین زمان برای تلافی کردن بود
زنگ زدم به جونگ کوک و گفتم...
°ا/ت°
خیلی خسته بودم رفتم تو اتاق تهیونگ خواب بود
یه جعبه کادو رو تختم بود
بازش کردم
با دیدنش جیغ بنفش کشیدم
ا/ت: کیم تهیونگ میکشمت مار دیگه زیادیه همین جور داشتم جیغ می کشیدم که تهیونگ اومد ازم عکس گرفت
بدنم سرد شده بو داشتم عرق میکردم
من از بچگی فوبیای مار داشتم
حالم بد شده بود
تهیونگ حالم و فهمید اومد سمتم
°تهیونگ°
عرق کرده بود بدنش مثل گچ سفید شده بود و نفسش بالا نمیومد
تهیونگ:ا/ت نفس بکش ا/ت غلط کردم خوبی؟
نمی تونست نفس بکش دیگه چاره ای نداشتم دهنشو باز کردمو تنفس دهن به دهن بهش دادن در جعبه رو بستم تا دیگه مار و نبینه
بعد چند ثانیه حالش خوب شد .....
°تهیونگ°
با صدای زنگ از خواب پریدم (هه هه هههههه ایسگاتون کردم همش خواب بود😂😂)
خدای من چرا انقدر به ا/ت فکر میکنم که تهش همچین خوابایی ببینم؟
نکنه راستی راستی عاشقش شدم؟
نه بابا عمرا عاشق این روانی بشم
(منظورم از همش از کافه شروع میشه تا الان😂😂 جرررررر چهار تا پارت ایسگاتون کردم 😂😂)
بلند شدم داشتم وسایلمو جمع میکردم که دیدم ا/ت یه مشکلی داره
تهیونگ:ا/ت کمک میخوای؟
ا/ت:نخیرشم لازم نکرده تو کمکم کنی
چند دقیقه بهش نگاه کردم
ا/ت:هوووووففففف میشه موهامو شونه کنی؟
دستم نمیرسه
تهیونگ:باشه
شونه رو از دستش گرفتم شروع کردم به شونه زدن موهاش
موهاش خیلی نرم بلند بود
بوی خیلی خوبی میداد
نکنه واقعا عاشقش شدم؟(چقدر رفتارهای ا/ت منو یاد یه بنده خدایی می ندازه. خودش میدونه منظورم بااونه)
تهیونگ:خب تموم شد
نمیخوای چیزی بهم بگی؟
ا/ت:اه خیلی خوب ممنون
رفتم مسواک بزنم همین مسواک و زدم به دهنم، دهنم آتیش گرفت
ا/ت داخل خمیر دندون سس فلفل ریخته بود
تفش کردم بیرون
رفتم تا آب بخورم که دیدم ا/ت کل اب باقی مونده رو ریخت تو لیوان و خوردش
دلم میخواست بزنم لهش کنم (بزن لهش کن فرزندم)
تهیونگ:تلافیشو سرت در میارم ا/ت
ا/ت:میبینیم
(5 ساعت بعد)
کلاس ها تموم شد رفتم داخل اتاق ا/ت نیومده بود پس بهترین زمان برای تلافی کردن بود
زنگ زدم به جونگ کوک و گفتم...
°ا/ت°
خیلی خسته بودم رفتم تو اتاق تهیونگ خواب بود
یه جعبه کادو رو تختم بود
بازش کردم
با دیدنش جیغ بنفش کشیدم
ا/ت: کیم تهیونگ میکشمت مار دیگه زیادیه همین جور داشتم جیغ می کشیدم که تهیونگ اومد ازم عکس گرفت
بدنم سرد شده بو داشتم عرق میکردم
من از بچگی فوبیای مار داشتم
حالم بد شده بود
تهیونگ حالم و فهمید اومد سمتم
°تهیونگ°
عرق کرده بود بدنش مثل گچ سفید شده بود و نفسش بالا نمیومد
تهیونگ:ا/ت نفس بکش ا/ت غلط کردم خوبی؟
نمی تونست نفس بکش دیگه چاره ای نداشتم دهنشو باز کردمو تنفس دهن به دهن بهش دادن در جعبه رو بستم تا دیگه مار و نبینه
بعد چند ثانیه حالش خوب شد .....
۱۸.۷k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.