love is a killer
love is a killer
p.²⁹
ات ویو
( امروز روز مهمونی بود خیلی استرس داشتم از یه طرف خوشحال از یه ترف استرس دارم ( دادا شل کن از زندگی لذت ببر چقدر تو استرسی هستی +نویسنده خفه بشین ادامه داستان رو بنویس) مهمونا ساعت ۶ میومدن الان ساعت ۴ بودم باید آماده میشدم رفتم یه دوش گرفتم و بعد ۳۰ مین اومدم بیرون موهام رو خشک کردم دیدم یکی در زد )
+ بفرما
=سلام
+ سلام داداش
= ات ( اومد پیش ات رو تخت نشست )
+ چیزی شده
= نه ولی
+ ولی؟
= ات تو واقعا تهیونگ رو دوست داری
+ اره واقعا دوسش دارم
= هر اتفاقی بیوفته میتونی دوستش داشته باشی
+ اره
=آها راستی تهیونگ گفت میکاپ آرتیست ۱۰ دقیقه دیگه میاد
+ اوکیه
= خب منم برم آماده شم خدافظ
+ باییی
ات ویو
( سوهو رفت خودمو رو رها کردم و رو تخت دراز کشیدم چشمام رو بستم و به نفس عمیق کشیدم کم کم چشمام گرم میشد و خوابم میبرد که یکی در زد از رو تخت بلند شدم فکر کنم میکاپ آرتیست هست )(علامت میکاپ آرتیسته☆)
+بفرما
☆ سلام من میکاپ آرتیست شما هستم خانوم کیم
+ خانوم کیم ؟؟؟؟؟
☆مگه شما همسر آقای کیم نیستید
+ نه دوست دخترشون هستم
☆ خیلی ببخشید
+خواهش میکنم انقدر رسمی حرف نزنید. و ات صدام کنید
☆چش...یعنی باشه
•یک ساعت بعد •
+ تو چند سالته ؟
☆۲۶
+ درست فکر میکردم از من کوچیک تری
☆ چی؟ مگه تو چند سالته
+۲۷ البته دوماه دیگه ۲۸ سالم میشه
☆ فکر کردم ۲۳ یا ۲۴ سالتونه آخه خیلی جوون میزنید
+(خندید)
+راستی اسمت چیه
☆اسمم سوجین هست یو سوجین
+اوهوم
☆ خب تموم شد
+ مرسی خیلی خوشگل شدم
ات ویو
(هانا رفت منم رفتم لباسم رو پوشیدم تو اینه داشتم خودم رو نگاه میکردم عجب دافیم من .......من چقدر داف بودم و نمیدونستم ( خدا به تهیونگ صبر بده🙄😂)داشتم خودمو تحسین میکردم یهو یکی در زد )
+ بفرما
- سلام عشقم
+ سلام عزیزم
+تهیونگ ........... عزیزم ........تهیونگااا.............ته ته .......عشقم
- ها..ا..
+چیزی شده
- چقدر خوش گل شدی بیب ............. نمیتونم تضمین کنم امروز خودمو کنترل کنم ( به ات نزدیک میشد و اتم میرفت عقب تا اینکه بین خودش و دیوار ات رو گیر انداخت میخواست ات رو ببوسه ولی یهووووو)
یاح یاح یاح خماری😈😂
برو بالا ببین پارت بعدم گذاشتم نگران نباش من ادمین خیلی خوبیم 😁😁😃
p.²⁹
ات ویو
( امروز روز مهمونی بود خیلی استرس داشتم از یه طرف خوشحال از یه ترف استرس دارم ( دادا شل کن از زندگی لذت ببر چقدر تو استرسی هستی +نویسنده خفه بشین ادامه داستان رو بنویس) مهمونا ساعت ۶ میومدن الان ساعت ۴ بودم باید آماده میشدم رفتم یه دوش گرفتم و بعد ۳۰ مین اومدم بیرون موهام رو خشک کردم دیدم یکی در زد )
+ بفرما
=سلام
+ سلام داداش
= ات ( اومد پیش ات رو تخت نشست )
+ چیزی شده
= نه ولی
+ ولی؟
= ات تو واقعا تهیونگ رو دوست داری
+ اره واقعا دوسش دارم
= هر اتفاقی بیوفته میتونی دوستش داشته باشی
+ اره
=آها راستی تهیونگ گفت میکاپ آرتیست ۱۰ دقیقه دیگه میاد
+ اوکیه
= خب منم برم آماده شم خدافظ
+ باییی
ات ویو
( سوهو رفت خودمو رو رها کردم و رو تخت دراز کشیدم چشمام رو بستم و به نفس عمیق کشیدم کم کم چشمام گرم میشد و خوابم میبرد که یکی در زد از رو تخت بلند شدم فکر کنم میکاپ آرتیست هست )(علامت میکاپ آرتیسته☆)
+بفرما
☆ سلام من میکاپ آرتیست شما هستم خانوم کیم
+ خانوم کیم ؟؟؟؟؟
☆مگه شما همسر آقای کیم نیستید
+ نه دوست دخترشون هستم
☆ خیلی ببخشید
+خواهش میکنم انقدر رسمی حرف نزنید. و ات صدام کنید
☆چش...یعنی باشه
•یک ساعت بعد •
+ تو چند سالته ؟
☆۲۶
+ درست فکر میکردم از من کوچیک تری
☆ چی؟ مگه تو چند سالته
+۲۷ البته دوماه دیگه ۲۸ سالم میشه
☆ فکر کردم ۲۳ یا ۲۴ سالتونه آخه خیلی جوون میزنید
+(خندید)
+راستی اسمت چیه
☆اسمم سوجین هست یو سوجین
+اوهوم
☆ خب تموم شد
+ مرسی خیلی خوشگل شدم
ات ویو
(هانا رفت منم رفتم لباسم رو پوشیدم تو اینه داشتم خودم رو نگاه میکردم عجب دافیم من .......من چقدر داف بودم و نمیدونستم ( خدا به تهیونگ صبر بده🙄😂)داشتم خودمو تحسین میکردم یهو یکی در زد )
+ بفرما
- سلام عشقم
+ سلام عزیزم
+تهیونگ ........... عزیزم ........تهیونگااا.............ته ته .......عشقم
- ها..ا..
+چیزی شده
- چقدر خوش گل شدی بیب ............. نمیتونم تضمین کنم امروز خودمو کنترل کنم ( به ات نزدیک میشد و اتم میرفت عقب تا اینکه بین خودش و دیوار ات رو گیر انداخت میخواست ات رو ببوسه ولی یهووووو)
یاح یاح یاح خماری😈😂
برو بالا ببین پارت بعدم گذاشتم نگران نباش من ادمین خیلی خوبیم 😁😁😃
۶.۱k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.