ویو جنا

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۳۶
[ویو جنا]

و الیا که حصابی پشیمون بود.
کوک: بیا..

خوب دیگه پسره روانی بی صبر.
دنبالش راه افتادم و از پله ها بالا رفتیم اون جلو تر از من بود چون من داشتم خونه رو میدیدم.
وای من هنوز سردمه.
وقتی به یه راه رویی رسیدیم
که طرفی اتاق داشت و طلف دیگش کتابخونه بود .
داشتیم پله ها رو دوباره بالا گیرفتیم که صدایه زنی امد.

خانمه: جونگکوک؟

جونگکوک برگشت و سرد نگاش کرد.
خانمه نگاهش بین من و اون میچرخید چقدر شبیع اون دختره اهیونه.

خانمه: خوش امدی پسرم،ایشون کین!؟

کوک: سر شام صحبت میکنیم.جنا بیا..

سری برایه زن به احترام تکون دادم دنبالش رفتم.تو طبقه سوم دری و باز کرد.
وای چقدر پله داشت.
کوک: برو تو.
رقتم داخل اتاق که خیلی بزرگ و جا دار و شیک بود.

کوک: اتاق منه..
جنا: اها قشنگه.
کوک:..از الانم برای تو هست.
جنا: چی!؟
کوک:...اینجا اتاقاش پره،پس اتاق من میمونی..
جنا: چرا؟مگه نگفتی..
کوک: من گفتم اون خونه دوخوابس اینجا زیاده ولی پره..گیخوای برو زیر زمین؟پره سوسوکه.

مرتیکه دروغ گوعه کلا بردار.

کوک: کل خونه شاخ درمیارن تو رو میبینن
جنا: من چرا باید پیش تو بخوابم!؟
کوک: چون زنمی..
جنا: من زن تو نیستم.
کوک: میشی که...

نفسم و بیرون فرستادم.
پسره پرووو.
شیطونه میگه گند بزنم به همچی ولی اون و وقتی میتونستم که به الیا نگفته بودم و اینجا نیومده بودم.

جونگکوک سمتم امد که از فکر پریدم بیرون و یپام و برایه عقب رفتن بردم عقب.
انقدر بهم نزدیک بود که کل بدنش و حس میکردم دستش و زیر چونم گذاشت و سرم و بالا گرفت

کوک:خیلی سردته نه؟

یکم هول کردم.

جنا: ن...نه

ولی اون با ضربه به دیوار کنار در کوبیدم.
و دستش و رویه برجستگی باسنم کشید.

جنا: دستت و ازم بکش..
کوک: چرا!؟
جنا: چون نمیخوام بهم دست بزنی.

با همون نگاه لبخند رو لبش دستش و زیر باسنم گزاشت و با فشار به دیوار به بال کشیدتم و پام و دور کمرش حلقه کرد و گفت:

کوک:سردته..جوری پوستت از سفید صورتی شده.

و هم زمان دستش و رو رونم میکشید.
چقدر داغ بود یا من سرد بودم.
دلم میخواست یجور بکوبم تو شکمش که از کارش پشیمون شه.

کوک: باید لباست و برایه شام عوض کنی.
جنا: من لباس ندارم،انگار یادت رفته همینم که تنمه برایه توعه..
کوک:برات میارم.

این چرا اینطوری نگام میکرد،!
چرا انقدر به خودش میچسبوندم!؟
هرکی ندونه فکر میکنه از عشق اینطوری میکنه.
هممی در سکوت بود که در همینجوری باز شد که از ترس اینکه کسی اینطوری ببینتمون نزدیک بود جیغ بزنم
دیدگاه ها (۶۴)

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۳۷[ویو جونگ کوک]خیلی ریلکس سرم...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۳۸[ویو جونگ کوک]کوک: بعدا برات...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۳۵[ویو جنا].که یه دختر جوون در...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۳۴[ویو جنا]جنا: خو دیگه بر گرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط