پارت 28 فصل 2 دزد پنهان
پارت 28 فصل 2 دزد پنهان
پدر جین ویو
از قبل با هم قرار گزاشته بودیم که این اتفاق بیوفته
* فلش بک به یه روز بعد از رفتن به اون مهمونی *
( همون مهمونی که ا/ت به عنوان جاسوس رفته بودو جین به ا/ت نگفته بود )
رفتم خونشون نشستم رو مبلا
پدر جین : خب میشنوم
عمه : میدونم که به کمک نیاز داری
پدر جین : از چه لحاظ
عمه : اینکه میخوای از شر ا/ت راحت شی ا/ت بود دیگه؟
پدر جین : تو از کجا میدونی؟
عمه : این واضحه که نمیخوای پسرتو با بقیه تقسیم کنی
پدر جین : آخه تو چه کمکی میتونی بکنی
عمه : کمکت میکنم
پدر جین : آخه چجوری
عمه : با روش های خودم فقط کافیه که جینو یه شب بکشیم اینجا که من حلش میکنم دیگه بقیش با سوفیا
بهم توضیح داد میخوان چیکار کنن از حق نگذریم نقشه ی فوق العاده ای بود خوشم اومد بلاخره میتونم از دست اون دختره راحت بشم منم قبول کردم
* پایان فلش بک *
ا/ت : امیدوارم این بلا سر خودت نیاد چون واقعا خیلی بده
رفتم طبقه بالا وسایلمو جمع کردم ناراحت بودم من اون کارو نکرده بودم از یه طرفم اعصبی شده بودم چون اون عکسا پاک شدن این مرتیکه همش زیر سر اینه
وسایلمو جمع کردمو زیپ چمدونو کشیدم برای بار آخر به اتاق نگاه کردم بعدش به دستم انگشترو دراوردم و گزاشتم رو تخت و رفتم طبقه پایین کورالین و پدر جین وایساده بودن پدر جین بهم خندید
رفتم جلوشون وایسادم کورالین ناراحت بود اومد تا بغلم کنه که پدر جین دستشو گرفت و کشید سمت خودش پوزخند زدم نه به کسی به این زندگی رو به کارولین گفتم
ا/ت : هیچ وقت... هیچ وقت حرفامو فراموش نکن من همیشه کنارتم حتی اگه اینجا نباشم همیشه میتونی بهم اعتماد کنی
کورالین : ممنونم
پدر جین : داری میری؟ به سلامت امیدوارم دیگه بر نگردی
برگشتم سمتش دهنمو باز کردم تا یه چیزی بهش بگم ولی پشیمون شدم راهمو کشیدم و رفتم سوار تاکسی شدم باید میرفتم همون جای اولم چون نمیتونستم جای دیگه ای برم رفتم همون جا پیاده شدم و در زدم
جک : بله
ا/ت : منم جک
درو باز کرد
جک : سلام ا/ت کجایی تو چه عجب یادی از ما کردی
ا/ت : دیگه کلا پیش شما میمونم
جک : چیشده
ا/ت : بزار بیام تو توضیح میدم
جک : البته بیا
رفتم تو رئیسم بود
رئیس : سلام ا/ت
ا/ت : سلام رئیس
رئیس : این چمدون چیه دخترم
ا/ت : میتونم دوباره اینجا بمونم؟
رئیس : ا/ت سرت جایی خورده اینجا خونه ی ما 3 نفره بعد داری از من اجازه میگیری بیا تو بابا
خندیدم اما یه خنده ی پر از غم
رفتم نشستم رو مبل اونا هم نشستن
جک : خب میشنویم
داستانو براشون تعریف کردم
جک : چجوری پاک شدن
ا/ت : پدر جین همش زیر سر اونه
جک : مرتیکه آخرش کار خودشو کرد
ا/ت : آره
رئیس : حالا میخوای چیکار کنی؟
ا/ت : کاری نمیکنم به کارم ادامه میدم اونو هم فراموش میکنم
پدر جین ویو
از قبل با هم قرار گزاشته بودیم که این اتفاق بیوفته
* فلش بک به یه روز بعد از رفتن به اون مهمونی *
( همون مهمونی که ا/ت به عنوان جاسوس رفته بودو جین به ا/ت نگفته بود )
رفتم خونشون نشستم رو مبلا
پدر جین : خب میشنوم
عمه : میدونم که به کمک نیاز داری
پدر جین : از چه لحاظ
عمه : اینکه میخوای از شر ا/ت راحت شی ا/ت بود دیگه؟
پدر جین : تو از کجا میدونی؟
عمه : این واضحه که نمیخوای پسرتو با بقیه تقسیم کنی
پدر جین : آخه تو چه کمکی میتونی بکنی
عمه : کمکت میکنم
پدر جین : آخه چجوری
عمه : با روش های خودم فقط کافیه که جینو یه شب بکشیم اینجا که من حلش میکنم دیگه بقیش با سوفیا
بهم توضیح داد میخوان چیکار کنن از حق نگذریم نقشه ی فوق العاده ای بود خوشم اومد بلاخره میتونم از دست اون دختره راحت بشم منم قبول کردم
* پایان فلش بک *
ا/ت : امیدوارم این بلا سر خودت نیاد چون واقعا خیلی بده
رفتم طبقه بالا وسایلمو جمع کردم ناراحت بودم من اون کارو نکرده بودم از یه طرفم اعصبی شده بودم چون اون عکسا پاک شدن این مرتیکه همش زیر سر اینه
وسایلمو جمع کردمو زیپ چمدونو کشیدم برای بار آخر به اتاق نگاه کردم بعدش به دستم انگشترو دراوردم و گزاشتم رو تخت و رفتم طبقه پایین کورالین و پدر جین وایساده بودن پدر جین بهم خندید
رفتم جلوشون وایسادم کورالین ناراحت بود اومد تا بغلم کنه که پدر جین دستشو گرفت و کشید سمت خودش پوزخند زدم نه به کسی به این زندگی رو به کارولین گفتم
ا/ت : هیچ وقت... هیچ وقت حرفامو فراموش نکن من همیشه کنارتم حتی اگه اینجا نباشم همیشه میتونی بهم اعتماد کنی
کورالین : ممنونم
پدر جین : داری میری؟ به سلامت امیدوارم دیگه بر نگردی
برگشتم سمتش دهنمو باز کردم تا یه چیزی بهش بگم ولی پشیمون شدم راهمو کشیدم و رفتم سوار تاکسی شدم باید میرفتم همون جای اولم چون نمیتونستم جای دیگه ای برم رفتم همون جا پیاده شدم و در زدم
جک : بله
ا/ت : منم جک
درو باز کرد
جک : سلام ا/ت کجایی تو چه عجب یادی از ما کردی
ا/ت : دیگه کلا پیش شما میمونم
جک : چیشده
ا/ت : بزار بیام تو توضیح میدم
جک : البته بیا
رفتم تو رئیسم بود
رئیس : سلام ا/ت
ا/ت : سلام رئیس
رئیس : این چمدون چیه دخترم
ا/ت : میتونم دوباره اینجا بمونم؟
رئیس : ا/ت سرت جایی خورده اینجا خونه ی ما 3 نفره بعد داری از من اجازه میگیری بیا تو بابا
خندیدم اما یه خنده ی پر از غم
رفتم نشستم رو مبل اونا هم نشستن
جک : خب میشنویم
داستانو براشون تعریف کردم
جک : چجوری پاک شدن
ا/ت : پدر جین همش زیر سر اونه
جک : مرتیکه آخرش کار خودشو کرد
ا/ت : آره
رئیس : حالا میخوای چیکار کنی؟
ا/ت : کاری نمیکنم به کارم ادامه میدم اونو هم فراموش میکنم
۶۳.۷k
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.