علامت ها لیا+ کوک یونگی ÷ سولی ×
علامت ها لیا+ کوک_ یونگی ÷ سولی ×
پدر کوک پ.ک مادر کوک م.ک پدر لیا
پ.ل مادر لیا م.ل بقیه رو با اسم مینویسم
ویو لیا
سلام من لیا هستم اهل تایلند هستم پدر و مادرم از هم جدا شدند و منو داداشم یعنی یونگی کره زندگی میکنیم من ۱۸ سالمه و با داداشم و به مدرسه معروف سئول میریم
صبح با صدا زدن یونگی بیدار شدم
+چته سر صبحی اه😠
÷اگه چندسانیه دیگه بیدار نشی آب میریزم روت زود باش مدرسه دیر شد
+اوکی برو بیرون یونگی رفت بیرون منم رفتم دست و صورتم رو شستم روتینم صورتم رو انجام دادم بعد لباس فرمم رو پوشیدم موهامو باز گذاشتم موهام کوتاه بود و بلوند یه آرایش ملایم کردم کیفم رو برداشتم رفتم پایین یونگی داشت صبحانه میخورد
+نمیتونستی صبر کنی من بیام
÷نه همین النشم دیر شده نیمخای که اولین روز مدرسه دیر برسیم
+غذامونو خوردیم سوار ماشین یونگی شدیم و رفتیم مدرسه
ویو کوک
سلام من جونگ کوک هستم بقیه منو کوک صدا میکنن ۱9 سالمه پدر و مادرم تو آمریکا زندگی میکنن و خودم تنها با رفیقام تو کره زندگی میکنم
صبح با صدای آلارام ساعت بیدار شدم به ساعت نگاه کردم داشت دیرم میشد رفتم دست شویی کارای لازم رو کردم لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم پایین که اوجوما جلومو گرفت
اوجوما=کوک پسرم تو که هیچ چیزی نخوردی کجا میری
_داخل مدرسه یه چیزی میخورم بای
اوجوما=خودانگهدار پسرم
رفتم سوار ماشین شدم راننده منو رسوند دم مدرسه و رفت
ویو یونگی
سلام من شوگا هستم و همه منو یونگی صدا میکنن ۱۹ سالمه پدر و مادرم خارج زندگی میکنن و منو خواهرم لیا کره زندگی میکنیم صبح زود بلند شدم دست و صورتم رو شستم لباس پوشیدم صبحانه آماده کردم رفتم تو اتاق لیا که مثل خرس خوابیده بود بیدارش کردم و بعد چند مینی اومد پایین صبحانه خوردیم جمع کردیم و رفتیم مدرسه که سولی دوست بچگی لیا اومد پیش لیا انگار اونم تو همین مدرسه بود
×لیا واقعا خودتی میدونی چند ساله ندیدمت
+آه سولی منم تو اینجا چیکار میکنی مگه دبی نبودی
×برگشتم وای یعنی باهم تو یه مدرسه این خداکنه تو یه کلاس باشیم 😍
×سلام یونگی یادم رفت تورو چقدر بزرگ شدی
÷سلام توهم خیلی خوشگل شدی
×ممنون☺️ بیان بریم سر کلاس
+بریم
......
بچه ها اینم از پارت اول حمایت شه💋♥️
اسلاید اول چهره لیا
اسلاید دوم چهره سولی
پدر کوک پ.ک مادر کوک م.ک پدر لیا
پ.ل مادر لیا م.ل بقیه رو با اسم مینویسم
ویو لیا
سلام من لیا هستم اهل تایلند هستم پدر و مادرم از هم جدا شدند و منو داداشم یعنی یونگی کره زندگی میکنیم من ۱۸ سالمه و با داداشم و به مدرسه معروف سئول میریم
صبح با صدا زدن یونگی بیدار شدم
+چته سر صبحی اه😠
÷اگه چندسانیه دیگه بیدار نشی آب میریزم روت زود باش مدرسه دیر شد
+اوکی برو بیرون یونگی رفت بیرون منم رفتم دست و صورتم رو شستم روتینم صورتم رو انجام دادم بعد لباس فرمم رو پوشیدم موهامو باز گذاشتم موهام کوتاه بود و بلوند یه آرایش ملایم کردم کیفم رو برداشتم رفتم پایین یونگی داشت صبحانه میخورد
+نمیتونستی صبر کنی من بیام
÷نه همین النشم دیر شده نیمخای که اولین روز مدرسه دیر برسیم
+غذامونو خوردیم سوار ماشین یونگی شدیم و رفتیم مدرسه
ویو کوک
سلام من جونگ کوک هستم بقیه منو کوک صدا میکنن ۱9 سالمه پدر و مادرم تو آمریکا زندگی میکنن و خودم تنها با رفیقام تو کره زندگی میکنم
صبح با صدای آلارام ساعت بیدار شدم به ساعت نگاه کردم داشت دیرم میشد رفتم دست شویی کارای لازم رو کردم لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم پایین که اوجوما جلومو گرفت
اوجوما=کوک پسرم تو که هیچ چیزی نخوردی کجا میری
_داخل مدرسه یه چیزی میخورم بای
اوجوما=خودانگهدار پسرم
رفتم سوار ماشین شدم راننده منو رسوند دم مدرسه و رفت
ویو یونگی
سلام من شوگا هستم و همه منو یونگی صدا میکنن ۱۹ سالمه پدر و مادرم خارج زندگی میکنن و منو خواهرم لیا کره زندگی میکنیم صبح زود بلند شدم دست و صورتم رو شستم لباس پوشیدم صبحانه آماده کردم رفتم تو اتاق لیا که مثل خرس خوابیده بود بیدارش کردم و بعد چند مینی اومد پایین صبحانه خوردیم جمع کردیم و رفتیم مدرسه که سولی دوست بچگی لیا اومد پیش لیا انگار اونم تو همین مدرسه بود
×لیا واقعا خودتی میدونی چند ساله ندیدمت
+آه سولی منم تو اینجا چیکار میکنی مگه دبی نبودی
×برگشتم وای یعنی باهم تو یه مدرسه این خداکنه تو یه کلاس باشیم 😍
×سلام یونگی یادم رفت تورو چقدر بزرگ شدی
÷سلام توهم خیلی خوشگل شدی
×ممنون☺️ بیان بریم سر کلاس
+بریم
......
بچه ها اینم از پارت اول حمایت شه💋♥️
اسلاید اول چهره لیا
اسلاید دوم چهره سولی
۱۷.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.