ʚFOR YOUɞ
ʚFOR YOUɞ
ʚPART_³⁴ɞ
رفتیم بستنی هم خریدیم و رفتیم خونه جونگکوک و لیا هم اومده بودن
یونا: آبجی
ات: یونااا
جونگکوک: داداش
جیمین: برو اونور
جونگکوک: ایشش
یونا: خب کجا رفتین
ات: رفتیم یه خرید ساده کردیم و اومدیم
جیمین: 😐😐😐
یونا: این چیزی که میبینم یک خرید ساده بنظر نمیرسه
ات: خب حالا
یونا:باش..... من میام کمکت بچینیمشون
ات: باش
جیمین: کاهم میریم گیم بزنیم
ات: باش
جونگکوک: بریم
جیمین: بریم
ما رفتیم بالا تو اتاق من و جیمین جیمین و جونگکوک هم رفتن اتاق جونگکوک
ویو یونا و ات
یونا: خب
ات: لباس قبلی هارو در بیار جدید هارو بزار جاشون
یونا: چشم
ات: بعدش لباس های بارداری که خرسدمو جدا بزار کفش و کیف و اینا هم جدا
یونا: وای چه زیادن اما باشه
ات: راستی کافه چیشده خبری ازش ندارم
یونا: هیچی من میرم کار میکنم توش دیگه همچی هم خوبه
ات: خوبه
یونا: هوم
و شروع کردن کار کردن البته بیشتر یونا
ویو جیمین و جونگکوک
جیمین: الان میزنمت
جونگکوک: نه من میزنمت عه افتاد اهه تالان می میرم
جیمین: الان میبرم
جونگکوک: نه... نه
جیمین: آره... یسسسس.... همینههه
جونگکوک: قبول نیست تو جر زنی کردی
جیمین: الکی نگو
جونگکوک: اوفف.... باشه چی میخوای
جیمین:من.... اممم... هیچی
جونگکوک: خوبه
جیمین: آره.... ادامه بدیم
اینا همینطور بازی کردن و جونگکوک باخت
جیمین: من بردم
جونگکوک: خب حالا بریم ببینیم اونا چیکار میکنن
جیمین: بریم
ویو ات
خب دیگه یونا همه کارا رو کرد
ات: دست درد نکنه
یونا: خواهش میکنم
ات: دستت درد نکنه خالهه
یونا: وای خدا خاله قربونتون بره مرسی
ات:(خنده)
که یهو کوک و جونگکوک اومدن
ات: چیه
جیمین: اومدیم سر بژنیم ببینیم چیکار کردین
ات: آها
جونگکوک: چخیر
ات: هیچی یونا همه کارا رو کرد
جونگکوک: آخی عشقم
یونا: اشکال نداره
ات:برای خودش جبران میکنم
ʚPART_³⁴ɞ
رفتیم بستنی هم خریدیم و رفتیم خونه جونگکوک و لیا هم اومده بودن
یونا: آبجی
ات: یونااا
جونگکوک: داداش
جیمین: برو اونور
جونگکوک: ایشش
یونا: خب کجا رفتین
ات: رفتیم یه خرید ساده کردیم و اومدیم
جیمین: 😐😐😐
یونا: این چیزی که میبینم یک خرید ساده بنظر نمیرسه
ات: خب حالا
یونا:باش..... من میام کمکت بچینیمشون
ات: باش
جیمین: کاهم میریم گیم بزنیم
ات: باش
جونگکوک: بریم
جیمین: بریم
ما رفتیم بالا تو اتاق من و جیمین جیمین و جونگکوک هم رفتن اتاق جونگکوک
ویو یونا و ات
یونا: خب
ات: لباس قبلی هارو در بیار جدید هارو بزار جاشون
یونا: چشم
ات: بعدش لباس های بارداری که خرسدمو جدا بزار کفش و کیف و اینا هم جدا
یونا: وای چه زیادن اما باشه
ات: راستی کافه چیشده خبری ازش ندارم
یونا: هیچی من میرم کار میکنم توش دیگه همچی هم خوبه
ات: خوبه
یونا: هوم
و شروع کردن کار کردن البته بیشتر یونا
ویو جیمین و جونگکوک
جیمین: الان میزنمت
جونگکوک: نه من میزنمت عه افتاد اهه تالان می میرم
جیمین: الان میبرم
جونگکوک: نه... نه
جیمین: آره... یسسسس.... همینههه
جونگکوک: قبول نیست تو جر زنی کردی
جیمین: الکی نگو
جونگکوک: اوفف.... باشه چی میخوای
جیمین:من.... اممم... هیچی
جونگکوک: خوبه
جیمین: آره.... ادامه بدیم
اینا همینطور بازی کردن و جونگکوک باخت
جیمین: من بردم
جونگکوک: خب حالا بریم ببینیم اونا چیکار میکنن
جیمین: بریم
ویو ات
خب دیگه یونا همه کارا رو کرد
ات: دست درد نکنه
یونا: خواهش میکنم
ات: دستت درد نکنه خالهه
یونا: وای خدا خاله قربونتون بره مرسی
ات:(خنده)
که یهو کوک و جونگکوک اومدن
ات: چیه
جیمین: اومدیم سر بژنیم ببینیم چیکار کردین
ات: آها
جونگکوک: چخیر
ات: هیچی یونا همه کارا رو کرد
جونگکوک: آخی عشقم
یونا: اشکال نداره
ات:برای خودش جبران میکنم
۱۵.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.