«وقتی دستگیرش کردی..»
«وقتی دستگیرش کردی..»
«یا..لی مینهو..»
فریادی زدی
«کی میخوای دست از کتک زدن بقیه برداری..؟»
مینهو به صندلی فلزی و سرد اتاق بازجویی لم داده بود و دست به سینه بدونه اینکه حرفی بزنه با نیشخند بهت خیره شده بود..
«حرف بزن..»
از حالت دست به سینه خارج شد و یکم خودش رو جلوتر کشید
«میخوای چی بشنوی؟»
عصبی خنده ایی کردی
«چطور اینقدر خونسردی؟»
یک تای ابروش رو بالا داد
«خونسرد نیستم..
فقط میخوام بدونم چرا دستگیرم کردی؟»
«ببینم شوخیت گرفته؟..تو یه مرد میانسال رو.کتک زدی»
به زمین خیره شد و خنثی لب زد
«چون داشت نگاهت میکرد»
نگاهی بهش کردی
«چی گفتی؟»
تن صداش رو بالا برد و دوباره لب زد
«داشت نگاهت میکرد..»
«ببینم..گرفتی منو؟؟ من و تو همو نمیشناسیم..هیچ نسبتی با هم نداریم»
حرفی نزد و همینطور به زمین خیره موند
صدات رو بالا بردی
«جواب بده..»
صبرش تموم شد و بلند مثل خودت فریاد زد
«هیچ کس حق نگاه کردن بهت رو نداره»
تعجب کردی
تو فقط دوبار مینهو رو دیده بودی
اولین بار وقتی داخل سوپر مارکت یکی بهت تنه زده بود مینهو سمتش رفت و اونو در حد مرگ کتک زد
دومین بار وقتی داشتی سمت خونت میرفتی مرد میانسالی دنبالت راه افتاده بود و مینهو اینو دید و دوباره همون کار رو انجام داد..کتکش زد
تو و مینهو نسبتی باهم نداشتید ..حتی تو نمیشناختیش ..ولی مینهو خیلی گیر سمیچ بهت داده بود
مینهو از صندلی بلند شد
«مطمئن باش اگه دوباره ببینم یک پسری پیشته دوباره همین کارو میکنم..»
"هانورا"
«یا..لی مینهو..»
فریادی زدی
«کی میخوای دست از کتک زدن بقیه برداری..؟»
مینهو به صندلی فلزی و سرد اتاق بازجویی لم داده بود و دست به سینه بدونه اینکه حرفی بزنه با نیشخند بهت خیره شده بود..
«حرف بزن..»
از حالت دست به سینه خارج شد و یکم خودش رو جلوتر کشید
«میخوای چی بشنوی؟»
عصبی خنده ایی کردی
«چطور اینقدر خونسردی؟»
یک تای ابروش رو بالا داد
«خونسرد نیستم..
فقط میخوام بدونم چرا دستگیرم کردی؟»
«ببینم شوخیت گرفته؟..تو یه مرد میانسال رو.کتک زدی»
به زمین خیره شد و خنثی لب زد
«چون داشت نگاهت میکرد»
نگاهی بهش کردی
«چی گفتی؟»
تن صداش رو بالا برد و دوباره لب زد
«داشت نگاهت میکرد..»
«ببینم..گرفتی منو؟؟ من و تو همو نمیشناسیم..هیچ نسبتی با هم نداریم»
حرفی نزد و همینطور به زمین خیره موند
صدات رو بالا بردی
«جواب بده..»
صبرش تموم شد و بلند مثل خودت فریاد زد
«هیچ کس حق نگاه کردن بهت رو نداره»
تعجب کردی
تو فقط دوبار مینهو رو دیده بودی
اولین بار وقتی داخل سوپر مارکت یکی بهت تنه زده بود مینهو سمتش رفت و اونو در حد مرگ کتک زد
دومین بار وقتی داشتی سمت خونت میرفتی مرد میانسالی دنبالت راه افتاده بود و مینهو اینو دید و دوباره همون کار رو انجام داد..کتکش زد
تو و مینهو نسبتی باهم نداشتید ..حتی تو نمیشناختیش ..ولی مینهو خیلی گیر سمیچ بهت داده بود
مینهو از صندلی بلند شد
«مطمئن باش اگه دوباره ببینم یک پسری پیشته دوباره همین کارو میکنم..»
"هانورا"
۱۱.۹k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.