عشق آغشته به خون

"عشق آغشته به خون "
P³¹
،_،
_____
مطمئن شده بودم که جان بهم شک کرده..دنبال یه بهونه بودم که جانم ایستاد..
جین‌آئه:خب؟؟
جان:می‌شنوم..تعریف کن
جین‌آئه:هی ول کن تروخدا..میخوای الان چیو واست تعریف کنم اصلا چیزی هست واسه گفتن ؟..
خواستم از کنارش رد شم که دوباره دستم رو گرفت
جان:دروغ‌گو خوبی نیستی..تا حالا اینو بهت گفته بودن؟
با تک سرفه که گرفتم حالت جدیُ به خود گرفتم
جین‌آئه:جان جدی باش چی می‌خوای؟
دست به سینه جلوش ایستادم..سعی داشتم تا حد که امکانش بود چیزی بهش نگم
جان:همان که چشمات داره میگه
جین‌آئه:چجوری میخوای منو مطمئن کنی تا باور کنم به کسی چیزی نمیگی؟
جان:راز نگهدار خوبی هستم..فقط میتونم همین رو بگم.
نگاهی به بیرون آشپزخونه انداختم و دوباره برگشتم روی صندلی نشستم و به صندلی روبروم اشاره کردم
جین‌آئه:بشین تا بهت بگم.
صندلی رو عقب کشید و روش نشست دستاش رو زیر چونه‌اش گذاشت و منتظر نگام کرد
جین‌آئه:خودمم مطمئن نیستم..اما میخوام برا یه رابطه بی‌نقص ازش مطمئن بشم..چیزی که میخوام راجع بهش بهت بگم به تهیونگ، سلطنت کیم،آیماه،ربط داره..پس باید قول بدی که هیچوقت راجع بهش چیزی نمیگی
جان:انگار قضیه جدیه..قول میدم.
جین‌آئه:آیماه..فکر میکنم تهیونگ چیزی نیس که آیماه رو به قصر کشونده..شاید به دنبال چیزی دیگه هست،مثلا قدرت
جان:صبر کن‌ صبر کن‌!!چرا آیماه به دنبال قدرت باشه؟؟اون یه زنه و زنا هیچوقت نمیتونن قدرت رو به دست بگیرن
جین‌آئه:دادشش.
جان:'ادوین'رو میگی
جین‌آئه:اسمش رو نمیدونم داداش آیماه..آیماه رو مجبور کرده
جان:بس کن جین‌آئه اینا توهمه
جین‌آئه:وقتی تحمل شنیدنش رو نداشتی الکی بهم گیر نمیدادی..الانم بزار حرفم تموم بشه
جان:نمیتونم باور کنم آیماه واسه قدرت اومده باشه یا مجبورش کرده باشن..اما وقتی بیشتر فکر میکنم..داداشش میتونه مجبورش کرده باشه
جین‌آئه:داداشش رو می‌شناسی
جان:خیلی خوب..اسمش ادوینه ۲ سال از تهیونگ بزرگتره..اونم مث تهیونگ تک فرزند پسریه و قراره بعدی باباش پادشاه بشه..اما قدرت‌شون نسبت به قدرت کیم خیلی کمه..با کارهای که انجام میده میتونم بگم که میتونه شیطون رو فریب داد،خیلی باهوشه،و همنطور خیلی قدرت پرست..تا الان تنها رقيب تهیونگ بوده..خیلی سخت میجنگه..برای قدرت،خانواده واسش اهمیتی نداره،فکر می‌کنه می‌تونه با قدرت زندگی رو خرید..
جین‌آئه:پس می‌تونه کار ادوین باشه..
جان:خب حالا میخوای چیکار کنی؟
جین‌آئه:به کمکت نیاز دارم..فقط آیماه رو تعقیب کن..و هر اتفاقی میوفته رو به خودم خبر بده
جان:تعقیبش کنم..تا الان فکر می‌کردم داری شوخی میکنی..
جین‌آئه:شوخی چیه..میتونی یا نه..
جان:سعیم رو می‌کنم.
جین‌آئه:باشه..اما قول بدی این حرف فقط بین منو تو‌می‌مونه
جان:قول میدم..
دستم رو روی دستش که روی میز بود گذاشتم
جین‌آئه:ممنون جان..تو مث داداش نداشتمی.
جان میخواست دهن باز کنه اما چشماش نگاش قفل پشت سرم شد..برگشتم و با دیدن تهیونگ که دم در آشپزخونه ایستاده بود چشمام رو محکم روی هم گذاشتم..همه چیو شنيده..
تهیونگ:اوه فکر کنم بد موقع مزاحم شدم!
جان سریع صندلیش رو ترک کرد و به سمت تهیونگ رفت..
جان:چیزی نیس..یعنی امیدوارم غلط درک نکرده باشی..ما..
تهیونگ:به من هیچ ربطی نداره..که شماها چیکار میکنین..به کارتون برسین..
مچ دستش رو از دست جان درآورد و از آشپزخونه بیرون شد..دستم رو روی پیشونیم گذاشتم و سرم رو پایین آوردم..می‌تونستم تو چشماش ناامیدی رو ببينم..اون هیچوقت همچون انتظاری از من نداشت..اونم با جان....واییی
جان:جین‌آئه!!
جین‌آئه:این چیکاری بود.
جان:ما اشتباهی نکردیم اون غلط متوجه شد
جین‌آئه:چرا من دستت رو گرفتم(ناراحت )
جان:این میتونه بهت کمک کنه..شاید تهیونگ فکر کنه که واقعا دیگه واسش مهم نیستی
جین‌آئه:ازم ناامید شد.



غلط املایی بود معذرت 💜💫

شرط داریم
۵۵ کامنت
۶۰ لایک
دیدگاه ها (۵۸)

"عشق آغشته به خون "P³²____تهیونگ ____نیمه شب گذشته بود..سردی...

"عشق آغشته به خون "P³³________جین‌آئه ________تو فکر عمیق فر...

"عشق آغشته به خون "P³⁰+_+____'زمان حال'با یه لبخند خودم رو ج...

"عشق آغشته به خون "P²⁹_____کنجکاو بودم تا شاهزاده دورگه رو ب...

پارت 6 وقتی دوستش داشتی اما

اپدیت ویورس جین "سوک‌جین، تازه تمرین‌ها رو تموم کردم.هوا خیل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط