Part

Part1

ساعت ۳ صبح بود
با لباس های پاره
برگشتی خونه
لنگ میزدی نمی‌تونستی درست راه بری
توی راه زیر کف پات شیشه رفته بود و خونی بود
بین پاهات هم درد خیلی عمیقی داشت
وقتی رسیدی یونگی دیدی با اعصبانیت نشسته

ات: دد...ددی کمکم کن(لکنت)

با سرعت اومد پیشت بردت رو تخت

ات: ببخشید هق من.....

تا خواستی حرف بزنی لباساتو دراورد و پرتت کرد اونور اتاقش
کمبندشو درآورد و مچ دستاتو بهم دیگه بست
شروع کرد شلاق زدنت
با هر شلاق هوارت بالا می‌رفت و داد میکشیدی
و روی بدن خوش فرمت جای شلاق میموند
داشتی از حال می‌رفتی که برت داشت لباس زیرنو درآورد
محکم ویبراتور دخالت کرد و روی درجه خیلی بالا گزاشت
نمی‌تونستی حتی حرف بزنی
و حتی باور کنی عشقت داره شکنجت میده
اما تقصیر تو نبود که....
با کمر بند سیاه کبودت کرد
وقتی تموم شد رفت بیرون در هم قفل کرد گزاشت همونجا بمونی
حتی نمی‌تونستی تکون بخوری
چیزی که ازت بر اومد ویبراتور آوردی بیرون
و کشون کشون رفتی تا حموم
توی حموم خوابیدی و لباساتو پوشیدی روی تخت دراز کشیدی

پرش زمانی به چند روز بعد.............................

چند روز گذشته بود و هیچ غذایی بهت نداده بود

شرط پارت بعد
لایک۲۶
کامنت 1۳
دیدگاه ها (۹۷)

Part 2ات ویواصلا خبری از یونگی نبودمنم اینجا حالم بهتر شده ب...

Part 3ات ویواز خواب بلند شدمدستی دور کمرم حس کردم روی رحمان ...

Part3ات ویوخواب بودمولی حدس میزدم ساعت تقریبا ۳ یا ۴ صبحهدید...

Part²داشتیم وسایل جمع میکردیممن حالم خوب شده بودولی جونگکوک ...

#تکپارتی#درخواستیوقتی بعد از چند روز بر میگرده خونه ومیبینه ...

( گناهکار )۱۰۵ part پشت به جیمین دراز کشیده بود پتو را روی ...

آغوش گرم پارت ۴:شوگا عصبی بودجیمین رو بغل کرد و بردش داخل و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط