Part
Part3
ات ویو
خواب بودم
ولی حدس میزدم ساعت تقریبا ۳ یا ۴ صبحه
دیدم یکچیزی زیر پتو تکون میخوره
اهمیت ندادم
دیدم نزدیک لباسم شد
تند گوشیو برداشتم نور گوشیو زدم
دیدم یک موش کوچولویی اون زیر داره شیطونی میکنه
موشه که در واقع بیشتر خرگوشه انتصار نداشت بلند شم خودش هم در تعجب بود
نور گوشی توی چشم های بزرگ و شفاف مثل آب گوارا افتاده بود
همینطوری مثل مجسمه وایساده بود
تا گفتم
ات: موش کوچولو اینجا چیکار میکنی
یکدفعه با سرعت تمام رو دوتا زانو هاش نشست دستاشو محکم به کمرش زد خدایا شبیه بچه ها شدهههههههههه
کوک: من موش کوچولو نیستمممم (کیوت و قهر)
ات: آره میدونم چون تو خرگوشیییی
میخواست دوباره ناراحت شده که دید کار های مهم تری داره خودشو لوس کرد و سرشو گذاشت رو سینت لباشو آویزون کرد با شدت کیوتی
من فقط یکم از این گیلاسا میخوام
خوابم نمیگیره(چشمای مظلوم)
نتونستم به اون چشمای نه بگم
لباسمو دادم بالا که حمله کرد
منم سعی کردم بخوابم
اولش با سرعت زیاد میخورد
ولی وقتی تو خواب بیداری بودم دیدم خیلی آروم مک میزنم
بیدار شدم و دیدم خوابیده و هنوز تو دهنشه
ات: کی فکرشو میکرد مافیای بزرگ کسی که همه ازش میترسم الان با سینه خوردن خوابیده و من دارم خودمو کنترل میکنم از شدت کیوتبش فشارش ندم و بوس بوسیش نکنم
پایان خیالات خدوشی.....:)
ممنون از چرت و پرتام حمایت کردین
ات ویو
خواب بودم
ولی حدس میزدم ساعت تقریبا ۳ یا ۴ صبحه
دیدم یکچیزی زیر پتو تکون میخوره
اهمیت ندادم
دیدم نزدیک لباسم شد
تند گوشیو برداشتم نور گوشیو زدم
دیدم یک موش کوچولویی اون زیر داره شیطونی میکنه
موشه که در واقع بیشتر خرگوشه انتصار نداشت بلند شم خودش هم در تعجب بود
نور گوشی توی چشم های بزرگ و شفاف مثل آب گوارا افتاده بود
همینطوری مثل مجسمه وایساده بود
تا گفتم
ات: موش کوچولو اینجا چیکار میکنی
یکدفعه با سرعت تمام رو دوتا زانو هاش نشست دستاشو محکم به کمرش زد خدایا شبیه بچه ها شدهههههههههه
کوک: من موش کوچولو نیستمممم (کیوت و قهر)
ات: آره میدونم چون تو خرگوشیییی
میخواست دوباره ناراحت شده که دید کار های مهم تری داره خودشو لوس کرد و سرشو گذاشت رو سینت لباشو آویزون کرد با شدت کیوتی
من فقط یکم از این گیلاسا میخوام
خوابم نمیگیره(چشمای مظلوم)
نتونستم به اون چشمای نه بگم
لباسمو دادم بالا که حمله کرد
منم سعی کردم بخوابم
اولش با سرعت زیاد میخورد
ولی وقتی تو خواب بیداری بودم دیدم خیلی آروم مک میزنم
بیدار شدم و دیدم خوابیده و هنوز تو دهنشه
ات: کی فکرشو میکرد مافیای بزرگ کسی که همه ازش میترسم الان با سینه خوردن خوابیده و من دارم خودمو کنترل میکنم از شدت کیوتبش فشارش ندم و بوس بوسیش نکنم
پایان خیالات خدوشی.....:)
ممنون از چرت و پرتام حمایت کردین
- ۵.۷k
- ۳۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط