Part
Part²
داشتیم وسایل جمع میکردیم
من حالم خوب شده بود
ولی جونگکوک هنوز کسل بود
نشستیم تو ماشین
سعی میکرد خوب باشه تا بتونیم برسیم اونجا
پرش زمانی به جنگل..............................................................................
رسیده بودیم به جنگل
چادر هارو هم چیده بودیم
داشتیم وسایل هارو توی چادر ها میچیدیم جونگکوک چون حالش بد بود رفت توی چادر
منم یکی یکی تشک پتو بالشت میبردم براش
دیگه شب شده بوکد
جونگکوک هنوز خواب بود
این چند وقت اصلا نخوابیده
باید بهش استراحت بدیم
سرشو بوس کردم و رفتیم بیرون
پرس زمانی به نیم ساعت بعد...............................................................
ویو ات
مینهو اومد صدام کرد
کوک کارم داشت
رفتم کنار چادر با صدای گرفته صدام میزد
کوک: اتتت اتتتتت
رفتن تو چادر
ات: جون ات ات برات بمیره چزا صدات گرفته چی میخوای هق؟(نگران)
کوک: میشه پیشم بخوابی
ات: آره قشنگم آره
رفتم کنارش دراز کشیدم و خوابی م خوابیدم
شرط پارت بعد
لایک²⁵
کامنت ¹⁴
داشتیم وسایل جمع میکردیم
من حالم خوب شده بود
ولی جونگکوک هنوز کسل بود
نشستیم تو ماشین
سعی میکرد خوب باشه تا بتونیم برسیم اونجا
پرش زمانی به جنگل..............................................................................
رسیده بودیم به جنگل
چادر هارو هم چیده بودیم
داشتیم وسایل هارو توی چادر ها میچیدیم جونگکوک چون حالش بد بود رفت توی چادر
منم یکی یکی تشک پتو بالشت میبردم براش
دیگه شب شده بوکد
جونگکوک هنوز خواب بود
این چند وقت اصلا نخوابیده
باید بهش استراحت بدیم
سرشو بوس کردم و رفتیم بیرون
پرس زمانی به نیم ساعت بعد...............................................................
ویو ات
مینهو اومد صدام کرد
کوک کارم داشت
رفتم کنار چادر با صدای گرفته صدام میزد
کوک: اتتت اتتتتت
رفتن تو چادر
ات: جون ات ات برات بمیره چزا صدات گرفته چی میخوای هق؟(نگران)
کوک: میشه پیشم بخوابی
ات: آره قشنگم آره
رفتم کنارش دراز کشیدم و خوابی م خوابیدم
شرط پارت بعد
لایک²⁵
کامنت ¹⁴
- ۶.۰k
- ۲۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط