روح آبی
#روح آبی
#پارت۳۸
با سردرد از جاش بلند شد
_این قرص لعنتی درمانه یا درد!
کلافه لب زد و بالشتشو به گوشه ای پرت کرد
گوشیشو برداشت و شماره ی نامجون رو گرفت
یک بوق کامل نخورده برادرش جواب داد و صدای جذابش توی گوشش پیچید
_های کوک
_س
با صدای بمی در اثر خواب حرفش رو خلاصه گفت
_سلامم نه س!
_هر چی
_خب کی بیام با خانومی؟
ادای عوق زدن در آورد و از روی تخت بلند شد
_هر موقع می خوای بیا با خانومیی
نامجون از دست برادرش کلافه سرشو تکون داد
و همونطور که چمدونش رو از روی ریل فرودگاه بر می داشت حرف اولش رو زد
_تو فرودگاهیم دارم میام خونت خوابالو پس قشنگ بیدار شو فعلا
تماس قطع شد
_ها؟
انگار هنوز ویندوزش بالا نیومده بود ولی حالا تازه درک کرد
_آخه صبح به این...
حرفش بخاطر دیدن ساعت نصفه موند
_چ..چی؟ش.ت ۲ ظهره!
به مسیج هاش نگاه کرد
پیام ها و تماس های فراوانی از هیا داشت
سرشو خاروند و تصمیم گرفت اول یکم خودشو سرحال کنه و بعد بهش زنگ بزنه
تهیونگ نگاهی به خواهرش که داشت با جزوش سر و کله می زد نگاه می کرد
_سالمی؟
_هوم؟
_پس چته؟
نگاهی به جزوه انداخت
_کوک قرار بود کمکم کنه این تحقیق لامصبو کامل کنم ولی جواب نمیده
_خوابه
هیا با حیرت نگاهش کرد
_۲ ظهر؟
_یک قرص در هفته یکبار داره باعث خواب زیاد میشه امروز روزشه
هیا سریع لباساشو پوشید و از خونه بیرون زد باید می رفت پیش کوک
_بپا نمیری
ظرف پاستیل رو روی میز گذاشت و به هیا زل زد
_خب شروع کنیم؟
_هوم صبر کن برگه ها رو مرتب کنم
با لبخند خرگوشی همیشگیش نگاهش کرد و دستشو رو روی موهاش کشید
هیا برگشت و نگاهش کرد
_به این وضع کیوتی سیگار نمیادا!
کوک پوزخندی زد و روشو از هیا گرفت و به زمین داد
_بعضی وقتا اینقدر تنهایی که نیکوتین سیگار تنها یاراته
دستشو روی شونش گذاشت و کمی فشار داد
_خب حالا که من هستم پس نمیشه دیگه من نیکوتینت باشم؟
کوک خندید و اون رو در آغوش گرفت
_یک مصاحبه گیرنده باید کارشو کنه نه با کیوتیش حواس شخص مصاحبه کننده رو هم پرت کنه
_حق با توعه ش...
حرف هیا با صدای سوت مختص به باند مین که از بیرون اومد قطع شد
_کوک خطر!
با شنیدن صدای جیهوپ توی ایرپاد سریع بلند شد
_هیا بیرون نیا تا برگردم
قدم های سریعش رو به سمت صدای سوت که در خونش شنیده شد برداشت
_اون لعنتی الان اینجا چیکار داره!؟
...
#بی تی اس
#پارت۳۸
با سردرد از جاش بلند شد
_این قرص لعنتی درمانه یا درد!
کلافه لب زد و بالشتشو به گوشه ای پرت کرد
گوشیشو برداشت و شماره ی نامجون رو گرفت
یک بوق کامل نخورده برادرش جواب داد و صدای جذابش توی گوشش پیچید
_های کوک
_س
با صدای بمی در اثر خواب حرفش رو خلاصه گفت
_سلامم نه س!
_هر چی
_خب کی بیام با خانومی؟
ادای عوق زدن در آورد و از روی تخت بلند شد
_هر موقع می خوای بیا با خانومیی
نامجون از دست برادرش کلافه سرشو تکون داد
و همونطور که چمدونش رو از روی ریل فرودگاه بر می داشت حرف اولش رو زد
_تو فرودگاهیم دارم میام خونت خوابالو پس قشنگ بیدار شو فعلا
تماس قطع شد
_ها؟
انگار هنوز ویندوزش بالا نیومده بود ولی حالا تازه درک کرد
_آخه صبح به این...
حرفش بخاطر دیدن ساعت نصفه موند
_چ..چی؟ش.ت ۲ ظهره!
به مسیج هاش نگاه کرد
پیام ها و تماس های فراوانی از هیا داشت
سرشو خاروند و تصمیم گرفت اول یکم خودشو سرحال کنه و بعد بهش زنگ بزنه
تهیونگ نگاهی به خواهرش که داشت با جزوش سر و کله می زد نگاه می کرد
_سالمی؟
_هوم؟
_پس چته؟
نگاهی به جزوه انداخت
_کوک قرار بود کمکم کنه این تحقیق لامصبو کامل کنم ولی جواب نمیده
_خوابه
هیا با حیرت نگاهش کرد
_۲ ظهر؟
_یک قرص در هفته یکبار داره باعث خواب زیاد میشه امروز روزشه
هیا سریع لباساشو پوشید و از خونه بیرون زد باید می رفت پیش کوک
_بپا نمیری
ظرف پاستیل رو روی میز گذاشت و به هیا زل زد
_خب شروع کنیم؟
_هوم صبر کن برگه ها رو مرتب کنم
با لبخند خرگوشی همیشگیش نگاهش کرد و دستشو رو روی موهاش کشید
هیا برگشت و نگاهش کرد
_به این وضع کیوتی سیگار نمیادا!
کوک پوزخندی زد و روشو از هیا گرفت و به زمین داد
_بعضی وقتا اینقدر تنهایی که نیکوتین سیگار تنها یاراته
دستشو روی شونش گذاشت و کمی فشار داد
_خب حالا که من هستم پس نمیشه دیگه من نیکوتینت باشم؟
کوک خندید و اون رو در آغوش گرفت
_یک مصاحبه گیرنده باید کارشو کنه نه با کیوتیش حواس شخص مصاحبه کننده رو هم پرت کنه
_حق با توعه ش...
حرف هیا با صدای سوت مختص به باند مین که از بیرون اومد قطع شد
_کوک خطر!
با شنیدن صدای جیهوپ توی ایرپاد سریع بلند شد
_هیا بیرون نیا تا برگردم
قدم های سریعش رو به سمت صدای سوت که در خونش شنیده شد برداشت
_اون لعنتی الان اینجا چیکار داره!؟
...
#بی تی اس
۲.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.