مافیای عاشق
☆مافیای عاشق☆
پارت: ۳
•وا... واقعااا؟
_هق اوهوم
•شت تو باید ازش دور بمونی
_میدونم ولی جایی رو ندارم که بمونم
•خب چرا خونه من نمیمونی
_واقعا؟
•اوهوم تا وقتی که یه خونه اجاره کنی خونه من بمون
_واقعا ممنونم مرسییی
و پریدم بغلش که هردوتامون به خنده افتادیم و بدون توجه به پیامایی که به گوشیم میومد
فلش بک جونگکوک
بعد از اینکه کارم بلاخره امروز برای اولین بار زودتر تموم شد اومدم خونه به انتظار اینکه
ا.ت از خوشحالی بال دربیاره بپره رو کولم و امشبو یه شب خوب بسازیم که دیدم هیوکی توی خونه نیست همه جا رو گشتم ولی نبود
ا.ت کجاست من هیچ وقت بهش بدون اجازه گرفتن برای بیرون رفتن اجازه نمیدادم که بره
ولی الان رفته ولی سریع گوشیمو پرفتم و بهش پیام دادم کجایی اونم چند بار
ولی اصلا جوابمو نداد نگران شدم ولی یه چیزی به ذهنم رسید من قبلا به گوشیش ردیاب
وصل کردم پس میتونم ردشو بزنم و پیداش کنمپس رفتم سمت کامپیوترم و سریع تونستم ردشو بزنم
فهمیدم توی یه خونه ایه که نمیدونم مال کیه نکنه نه نه ا.ت از این کارا نمیکنه اون عاشقمه
اهمیتی به فکرام ندادم و به سمت اون خونه رفتم که دیدم ا.ت از خونه اومد بیرون پس بدون وقت تلف کردن
سمتش رفتم و چشم بند رو روی چشماش گزاشتم
ادامه دارد...
پارت: ۳
•وا... واقعااا؟
_هق اوهوم
•شت تو باید ازش دور بمونی
_میدونم ولی جایی رو ندارم که بمونم
•خب چرا خونه من نمیمونی
_واقعا؟
•اوهوم تا وقتی که یه خونه اجاره کنی خونه من بمون
_واقعا ممنونم مرسییی
و پریدم بغلش که هردوتامون به خنده افتادیم و بدون توجه به پیامایی که به گوشیم میومد
فلش بک جونگکوک
بعد از اینکه کارم بلاخره امروز برای اولین بار زودتر تموم شد اومدم خونه به انتظار اینکه
ا.ت از خوشحالی بال دربیاره بپره رو کولم و امشبو یه شب خوب بسازیم که دیدم هیوکی توی خونه نیست همه جا رو گشتم ولی نبود
ا.ت کجاست من هیچ وقت بهش بدون اجازه گرفتن برای بیرون رفتن اجازه نمیدادم که بره
ولی الان رفته ولی سریع گوشیمو پرفتم و بهش پیام دادم کجایی اونم چند بار
ولی اصلا جوابمو نداد نگران شدم ولی یه چیزی به ذهنم رسید من قبلا به گوشیش ردیاب
وصل کردم پس میتونم ردشو بزنم و پیداش کنمپس رفتم سمت کامپیوترم و سریع تونستم ردشو بزنم
فهمیدم توی یه خونه ایه که نمیدونم مال کیه نکنه نه نه ا.ت از این کارا نمیکنه اون عاشقمه
اهمیتی به فکرام ندادم و به سمت اون خونه رفتم که دیدم ا.ت از خونه اومد بیرون پس بدون وقت تلف کردن
سمتش رفتم و چشم بند رو روی چشماش گزاشتم
ادامه دارد...
- ۴.۵k
- ۲۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط