سرنوشت شوم p1
سرنوشت شوم p1
دا یون: هی شوگاااااا زود باش مدرسم دیر شد بدوووووووووو (با داد)
شوگا: بابا یه لحظه صبر من اومدم عه دارم موهامو درست میکنم امروز روز مهمیه
دا یون: هووووف فقط من دیر کنم از باسن دارت میزنم
شوگا: یاااا کم چرت و پرت بگو سر خر من بزرگترتم ها
دا یون: ووووو
(من دختری هستم به نام دایون که 20سالمه یه بردار بزگتر از خودم دارم به نام شوگا که اون ۲۳سالشه، یونگی هم صداش میکنم
ما پدر و مادرمون خارج از کشور زندگی میکنن، پدرم داخل شرکت نفت کار میکنه و درواقع وضع مالی مون هم خیلی خوبه، برادرم یونگی یکم مغروره ولی به هر حال خیلی دوسش دارم و بعضی موقع ها مثل سگ و گربه میمونیم و......)
شوگا :خب بریم اماده شدم
دا یون:چه عجب اقا داماد تشریف اوردن به به خوش به سعادت اون دختری که قراره زن داداش من بشه چون خاهر شوهرش خیلی ماهه(با خنده)
شوگا:وای به حال اون بدبختی که تو بشی خاهر شوهرش (با خنده )
دا یون:یاااا ،میزنمتا بدو بریم دیرم شد ،هوف حالا کل بپه ها میریزن دورمون وای خدا نمیدونم چرا انقدر داداش منو خشگل افریدی که هر روز سرم شلوغه
شوگا:جدی،پس چقدر محبوبم ،منم نمیدونم چرا خدا خاهر خنگ منو انقدر قشنگ افریده که همه دوستام شمارشو میخان(با خنده دست کشید رو سرم)
دا یون:انگار منم محبوبما پس خوش به حال جفتمون (با خنده)،خب عامو کجا میری مدرسم همینه یه دفع ازت تعریف کردیم هول شدی
شوگا:پیاده شو پیاده شو بدوووو رفت ،برو دیگه
هولم داد از ماشین پایین
دا یون:چته روانی مگه مریض کیفم ،هوووووی کیفم اه گندش بزنن کیفم جا موند داخل ماشین
دستم رو سرم بود که دیدم چندتا پسر اومدن و مزاحمم شدن که دیدم شوگا داره دنده عقب میاد به سمتم
پسر اولی:اوه چه گیلاس هایی جون بخورمشون
پسر دومی:چه هلویی دلم خاست اوف بیا بریم کارت داریم جیگر
دا یون:یاااا نزدیکم بشید هرچی دیدید از چشم خودتون میبینید گمشید اون طرف لاشی ها
شوگا:ای عوضی هاااا(با داد بلند )گمشید اون طرف مگه از جونتون سیر شدید
پسر اولی:تو کدوم خری که دستور میدی
پسر دومی:ایش فقط قیافش جذابه فک نکنم چیزی تو کتش باشه
شوگا:خب خودتون خاستید
دیدم شوگا رفت به سمت پسر اولی و تا خورد زدش و پسر دومی هم رو تا خورد زد جوری که وسط خیابون پخش شده بودن ،رفتم و سریع از پشت شوگا را گرفتم و بلندش کردم از رو شون
دا یون:هی یونگی بسه کشتیشون ،یونگییی نکن دیگه(با داد و جیغ)یونگی نکن کشتیش بسه شوگاااا
شوگا:هوف ،جرعت دارین یه بار دیگه نزدیک خاهرم بشید این دفعه ولتون کردم چون خاهرم جلومو گرفت دفعه بعد زندتون نمیزام ،گورتون رو گم کنید زود (با داد)
دا یون:هی داداش بسه توروخدا اینجور نکن دیگه ،لبت پاره شدی نگا کن چه کار میکنی با خودت ولشون کن پسرای عوضی رو....
دا یون: هی شوگاااااا زود باش مدرسم دیر شد بدوووووووووو (با داد)
شوگا: بابا یه لحظه صبر من اومدم عه دارم موهامو درست میکنم امروز روز مهمیه
دا یون: هووووف فقط من دیر کنم از باسن دارت میزنم
شوگا: یاااا کم چرت و پرت بگو سر خر من بزرگترتم ها
دا یون: ووووو
(من دختری هستم به نام دایون که 20سالمه یه بردار بزگتر از خودم دارم به نام شوگا که اون ۲۳سالشه، یونگی هم صداش میکنم
ما پدر و مادرمون خارج از کشور زندگی میکنن، پدرم داخل شرکت نفت کار میکنه و درواقع وضع مالی مون هم خیلی خوبه، برادرم یونگی یکم مغروره ولی به هر حال خیلی دوسش دارم و بعضی موقع ها مثل سگ و گربه میمونیم و......)
شوگا :خب بریم اماده شدم
دا یون:چه عجب اقا داماد تشریف اوردن به به خوش به سعادت اون دختری که قراره زن داداش من بشه چون خاهر شوهرش خیلی ماهه(با خنده)
شوگا:وای به حال اون بدبختی که تو بشی خاهر شوهرش (با خنده )
دا یون:یاااا ،میزنمتا بدو بریم دیرم شد ،هوف حالا کل بپه ها میریزن دورمون وای خدا نمیدونم چرا انقدر داداش منو خشگل افریدی که هر روز سرم شلوغه
شوگا:جدی،پس چقدر محبوبم ،منم نمیدونم چرا خدا خاهر خنگ منو انقدر قشنگ افریده که همه دوستام شمارشو میخان(با خنده دست کشید رو سرم)
دا یون:انگار منم محبوبما پس خوش به حال جفتمون (با خنده)،خب عامو کجا میری مدرسم همینه یه دفع ازت تعریف کردیم هول شدی
شوگا:پیاده شو پیاده شو بدوووو رفت ،برو دیگه
هولم داد از ماشین پایین
دا یون:چته روانی مگه مریض کیفم ،هوووووی کیفم اه گندش بزنن کیفم جا موند داخل ماشین
دستم رو سرم بود که دیدم چندتا پسر اومدن و مزاحمم شدن که دیدم شوگا داره دنده عقب میاد به سمتم
پسر اولی:اوه چه گیلاس هایی جون بخورمشون
پسر دومی:چه هلویی دلم خاست اوف بیا بریم کارت داریم جیگر
دا یون:یاااا نزدیکم بشید هرچی دیدید از چشم خودتون میبینید گمشید اون طرف لاشی ها
شوگا:ای عوضی هاااا(با داد بلند )گمشید اون طرف مگه از جونتون سیر شدید
پسر اولی:تو کدوم خری که دستور میدی
پسر دومی:ایش فقط قیافش جذابه فک نکنم چیزی تو کتش باشه
شوگا:خب خودتون خاستید
دیدم شوگا رفت به سمت پسر اولی و تا خورد زدش و پسر دومی هم رو تا خورد زد جوری که وسط خیابون پخش شده بودن ،رفتم و سریع از پشت شوگا را گرفتم و بلندش کردم از رو شون
دا یون:هی یونگی بسه کشتیشون ،یونگییی نکن دیگه(با داد و جیغ)یونگی نکن کشتیش بسه شوگاااا
شوگا:هوف ،جرعت دارین یه بار دیگه نزدیک خاهرم بشید این دفعه ولتون کردم چون خاهرم جلومو گرفت دفعه بعد زندتون نمیزام ،گورتون رو گم کنید زود (با داد)
دا یون:هی داداش بسه توروخدا اینجور نکن دیگه ،لبت پاره شدی نگا کن چه کار میکنی با خودت ولشون کن پسرای عوضی رو....
۹۹.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.