پارت۴ رمان چند پارتی (اشتباه برگشت ناپذیر)
#بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس #رمان #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #لایک #تک_پارتی #چند_پارتی
+چیزی گفتی؟
منشی:ها؟ چی نه نه بفرمایید داخل به آقای کیم خبر دادم
+(رفتم داخل دفتر شرکتش که همیشه با لبخند میرفتم داخل و ته هم با اون لبخند جذابش میومد و یه بوسه روی لپم میگزاشت و بغلم میکرد..اما الان من با چهره ی غمگین دارم میرم اونجا و اون با چهره ای بی احساس که قلبم رو به درد میورد...)
+سلام...خاستم استفا بدم..
_هوم...خوبه..بده امضاش کنم
+.....واقعا که (آروم)
_چیزی گفتی؟
+نه بگیر
_(نمیدونم چرا قلبم اجازه نمیداد که امضاش کنم اما مغزم یه چیزه دیگه میگفت اون اون منو دوست نداره به خاطر پولم منو میخواست.....برگه رو امضا کردم و دادم بهش)بگیر..
+ممنون آقای کیم....میگم..
_چیه
+بزار حداقل یه قهوه بخورم و برای آخرین بار نگات کنم
_....هوففف باشه...منشی لی...دوتا قهوه بیار
(آورد و بهم یه چشم غره و پوزخند زد و رفت)
+یا تو به چی خندیدی؟
منشی:چ...چی...من...کاری نکردم
+دروغ نگو منظورت از اون حرفت که گفتی حقت بود که این کارو کردم چی بود؟ها؟جواب منو بده
منشی:من....من....چیزه...
+من چی ها؟نکنه تو کاری کردی!عوضیییی (داد)
_ساکتتتتتت ا.ت برو بیرون خانم شما هم همینطوررر (داد!)
+ولی..ته..
_گفتم برو بیرونننن(داد بیشتر)
+باشه...خدافظ..😢(انقدر سردرگم بودم که یادم رفت نامه ی استفام رو ببرم....رفتم پیش کوک و همه چیز رو براش تعریف کردم...و اون همیشه کنارم بود باهام مهربون بود دلداریم میداد....منم گفتم فردا برم نامه رو بگیرم و تموم شه دیگه نمیخوام ببینمش چرا باید خودمو ناراحت کنم به خاطر تهمت الکی ای که بهم زده...سعی میکنم دیگه بهش فکر نکنم)
_(تصمیم گرفتم ببینم اون فیلم رو کی فرستاده برای همین دادم به یکی از هکر های شرکتمون....بعد چند ساعت زنگ زد)
هکر:الو آقای کیممم (تعجب)
_چیه چیشده؟!فهمیدی کی اینو فرستاده؟
هکر:بله قربان اون..اون منشیتونه خانم لی کانگ سو....
_چ.....چییییی مطمعنی؟پس LKS یعنی همون لی کانگ سو!...هوففف خب؟
هکر:قربان همسر سابقتون بیگناهه
_....تو از کجا میدونی!من خودم دید....
هکر:نه قربان اون کار یه ادیتور حرفه ای بوده و صورت خانم ا.ت رو گذاشته روی صورت خودش...من دوربینا رو چک کردم خانم ا.ت حقیقت رو گفتن ایشون به بهترین رستوران رفته بودند و غذا رو خریدند و مستقیم برگشتند خونه
_چ....چی....( گوشی رو زود قطع کردم...توی شُک بودم یعنی من عشق زندگیم رو خودم از خودم دور کردم؟ نه نه نه من چیکار کردم! من چه غلطی کردم همش میخواست بهم توضیح بده اما من نزاشتم حرف بزنه و ازش طلاق گرفتمممممم!....توی روز طلاقمون نزاشتم بغلم کنه من چه آدم عوضی ای بودم😢)
+(اوففف دوباره اومدم شرکت تا برم نامم رو بگیرم رفتم در زدم و رفتم داخل و نق نق کردن منشی عوضیش رو نادیده گرفتم..که دیدم)
+چیزی گفتی؟
منشی:ها؟ چی نه نه بفرمایید داخل به آقای کیم خبر دادم
+(رفتم داخل دفتر شرکتش که همیشه با لبخند میرفتم داخل و ته هم با اون لبخند جذابش میومد و یه بوسه روی لپم میگزاشت و بغلم میکرد..اما الان من با چهره ی غمگین دارم میرم اونجا و اون با چهره ای بی احساس که قلبم رو به درد میورد...)
+سلام...خاستم استفا بدم..
_هوم...خوبه..بده امضاش کنم
+.....واقعا که (آروم)
_چیزی گفتی؟
+نه بگیر
_(نمیدونم چرا قلبم اجازه نمیداد که امضاش کنم اما مغزم یه چیزه دیگه میگفت اون اون منو دوست نداره به خاطر پولم منو میخواست.....برگه رو امضا کردم و دادم بهش)بگیر..
+ممنون آقای کیم....میگم..
_چیه
+بزار حداقل یه قهوه بخورم و برای آخرین بار نگات کنم
_....هوففف باشه...منشی لی...دوتا قهوه بیار
(آورد و بهم یه چشم غره و پوزخند زد و رفت)
+یا تو به چی خندیدی؟
منشی:چ...چی...من...کاری نکردم
+دروغ نگو منظورت از اون حرفت که گفتی حقت بود که این کارو کردم چی بود؟ها؟جواب منو بده
منشی:من....من....چیزه...
+من چی ها؟نکنه تو کاری کردی!عوضیییی (داد)
_ساکتتتتتت ا.ت برو بیرون خانم شما هم همینطوررر (داد!)
+ولی..ته..
_گفتم برو بیرونننن(داد بیشتر)
+باشه...خدافظ..😢(انقدر سردرگم بودم که یادم رفت نامه ی استفام رو ببرم....رفتم پیش کوک و همه چیز رو براش تعریف کردم...و اون همیشه کنارم بود باهام مهربون بود دلداریم میداد....منم گفتم فردا برم نامه رو بگیرم و تموم شه دیگه نمیخوام ببینمش چرا باید خودمو ناراحت کنم به خاطر تهمت الکی ای که بهم زده...سعی میکنم دیگه بهش فکر نکنم)
_(تصمیم گرفتم ببینم اون فیلم رو کی فرستاده برای همین دادم به یکی از هکر های شرکتمون....بعد چند ساعت زنگ زد)
هکر:الو آقای کیممم (تعجب)
_چیه چیشده؟!فهمیدی کی اینو فرستاده؟
هکر:بله قربان اون..اون منشیتونه خانم لی کانگ سو....
_چ.....چییییی مطمعنی؟پس LKS یعنی همون لی کانگ سو!...هوففف خب؟
هکر:قربان همسر سابقتون بیگناهه
_....تو از کجا میدونی!من خودم دید....
هکر:نه قربان اون کار یه ادیتور حرفه ای بوده و صورت خانم ا.ت رو گذاشته روی صورت خودش...من دوربینا رو چک کردم خانم ا.ت حقیقت رو گفتن ایشون به بهترین رستوران رفته بودند و غذا رو خریدند و مستقیم برگشتند خونه
_چ....چی....( گوشی رو زود قطع کردم...توی شُک بودم یعنی من عشق زندگیم رو خودم از خودم دور کردم؟ نه نه نه من چیکار کردم! من چه غلطی کردم همش میخواست بهم توضیح بده اما من نزاشتم حرف بزنه و ازش طلاق گرفتمممممم!....توی روز طلاقمون نزاشتم بغلم کنه من چه آدم عوضی ای بودم😢)
+(اوففف دوباره اومدم شرکت تا برم نامم رو بگیرم رفتم در زدم و رفتم داخل و نق نق کردن منشی عوضیش رو نادیده گرفتم..که دیدم)
۷.۵k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.