༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
part"⁴
1.ت : نمیتونم بهت اعتماد کنم
شوگا : ۱.ت حالت خوبه
۱.ت : نه چرا باید اعتماد کنم توهم یکی از اون ادم خارایی نمیتونی در برابر غذا خودتو کنترل کنی
شوگا : ۱.ت خریت نکن تنها کسی که تورو قبول میکنه به انوان یه خاهر منم همه تورو مثل یه غذا میبینن خونت شیرین از یه فرسخی قابل تشخیث که انسانی توی جنگل پر از هالو های تبدیل نشده هست
۱.ت : برام مهم نیست نمیتونم بهت اعتماد کنم
شوگا : ۱.ت برگرد اینجاااا
۱.ت : به راه رفتنم ادامه دادم و از اونجا دور شدم شب شده بود که نوری از پشت دختا نظرمو جلب کرد
از درختا رد شدم که به عمارتی پر از گلای قرمز رسیدم درو زدم که محافظ اومد بیرون
_ چیزی میخاید
۱.ت : اه لطفا بزارید بیام تو واقعا بیرون سرده گم شدم
_ با من بیا ببنم رعیسم چی میگه
۱.ت : ممنون با بادی که به بدنم خورد لرزیدم
_ بیا این کتو بنداز دورت باهام بیا تو
part"⁴
1.ت : نمیتونم بهت اعتماد کنم
شوگا : ۱.ت حالت خوبه
۱.ت : نه چرا باید اعتماد کنم توهم یکی از اون ادم خارایی نمیتونی در برابر غذا خودتو کنترل کنی
شوگا : ۱.ت خریت نکن تنها کسی که تورو قبول میکنه به انوان یه خاهر منم همه تورو مثل یه غذا میبینن خونت شیرین از یه فرسخی قابل تشخیث که انسانی توی جنگل پر از هالو های تبدیل نشده هست
۱.ت : برام مهم نیست نمیتونم بهت اعتماد کنم
شوگا : ۱.ت برگرد اینجاااا
۱.ت : به راه رفتنم ادامه دادم و از اونجا دور شدم شب شده بود که نوری از پشت دختا نظرمو جلب کرد
از درختا رد شدم که به عمارتی پر از گلای قرمز رسیدم درو زدم که محافظ اومد بیرون
_ چیزی میخاید
۱.ت : اه لطفا بزارید بیام تو واقعا بیرون سرده گم شدم
_ با من بیا ببنم رعیسم چی میگه
۱.ت : ممنون با بادی که به بدنم خورد لرزیدم
_ بیا این کتو بنداز دورت باهام بیا تو
۱۱.۰k
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.