*my mafia friend*PT2

بعد چند مین رسیدن به عمارتی که کوک توش زندگی میکرد...کوک ماشینش رو توی پارکینگ پارک کرد هردوشون پیاده شدن
+ اجوشی تو اینجا زندگی میکنی؟؟؟
-ایشششش اینقدر نگو اجوشییییی...من کوکم چئون جونگکوک...بعدشم من کلا 25 سالمهه
سولار که از حرص خوردن کوک خندش گرفته بود گفت
+چقدر کیوت حرص میخوری...اجوشیی:)
-ت.تو...بیخیال من همون اجوشیم بیا بریم(حرصی و کیوت)
سولار خیلی اروم خندیدو پشت سر کوک راه افتاد وارد عمارت شدن... که یه پیرزن(&) خیلی مهربون اومد سمتشون
&اووه کوک پسرم چرا سرو وضعت اینجوریه...
-گامری شی...یه ماموریت بود...
&اهان...اوو این دختر خوشگلو ببین...حتما خیلی ترسیدی...اسمت چیه؟
+اره خب ولی اجوشی کمکم کردش...سولارم
&او اجوشی؟
-منو میگه(پوکر)
گامری خنده ای به قیافه ی کلافه ی کوک کرد که کوک گفت
-گامری شی میتونی بهش یه دست لباس بدی...من میرم حمام
&باشه پسرم
کوک رفت سمت اتاقشو خانم گامری هم سولار رو برد سمت اتاقی که کوک گفته بود
&بیا دخترم...اینو بگیر
+ممنون گامری شی فقط یتونم برم حمام سرو وضعم داغونه
&عا اره حتما.هرچیزی که نیاز داری رو میزارم توی راختکن
+ممنون
دیدگاه ها (۵)

*my mafia friend*PT3

*my mafia friend*PT4

*my mafia friend*PT1

*please stey well*last part

من و ملاقات با BTSpart «1۰»فردا صبح که چشمامو باز کردم دیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط